ميدانی گاهی وقتها تحمل اين ملال دايم برايم دشوار ميشود.بغض زور آور و گلو گير، به پايان ميرسدصبر و فرياد از نان شب هم واجب تر مينمايد-بماند که محملی نيست اين روزها برای فرياد-سخن بس ماجرا کوتاه:آمدم که بگويم حالم خوب است و « ملالی نيست جز گم شدن گاه به گاه خيالی دور که شادمانی بی سببش گويند»!از لطف همه تان ممنون!
پی نوشت:های بانو!در بی کرانگی گونه هايت،برايم سايبانی از جنس مژگانت به پا کن.ميخواهم آنجا گم شوم!
سلامبرامير.
ReplyDeleteچقدر باحال گفته بيدی / از آن مژگان بلند گفته بيدی/ گونه هايش را نشيمن کرده بيدی/ قطار قطار آمد ... آقا امير خوش باشی!
ReplyDeleteپه خوبه که ملالی نيست ُ خيال دور رو هم بسپار به انسانهای خيالی مشکل بالکلهم حل است مومن!
ReplyDeleteمن کاری به اين اپت ندارم اپ قبليت فوق العادس....۵کمله بيشتر نيس.کلی ميشه واسش کامنت داد..مال من خصوصيه!
ReplyDeleteخوشحالم از اینکه بهتر شدی
ReplyDeleteيک آه طویــــــــــــــــــل!
ReplyDeleteامير.......
ReplyDeleteهر کار کردم نتونستم برای ۲ تا پست قبل کامنت بذارم.چون احساس می کنم آدم بعضی وقتها فقط دوست داره حرف بزنه نمی خواد چيزی بشنوه.نمی دونم.من که اين جوری ام..در هر صورت مواظب خودت باش
ReplyDeleteملالی نيست جز گم شدن گاه به گاه خيالی دور که شادمانی بی سببش گويند.... خوشم اومد
ReplyDeleteپس واسه سلامتی حاجی و بانو يه صلوات محمدي..... دوميشو جليلتر بفرس!
ReplyDeleteالهم صل علی محمد وآل محمد
ReplyDeleteصبر و فرياد يه کم با هم تناقض ندارن؟! من يه کم گيرم!!!!
ReplyDeleteاين اواخر دقت کردی پست های بی کامنت زياد شده. اين هم از پست های بی کامنت می باشد!
ReplyDeleteگوش کن...وزش ظلمت را ميشنوی...من غريبانه به اين خوشبختی مينگرم....من .. به... نوميدی خود... معتادم...
ReplyDeleteملالی نيست جز دوری..به لب لبخندکی زوری..به نرخ مفت جون کندن برام سوسو زده نوری...
ReplyDeleteميدونم ...ملالی نيست.... اما تو باور نکن!
ReplyDeleteسلام برار .
ReplyDeleteصبر و فرياد .... : بغض فرو داده شده و فرياد خفه شده که می خواست دم بر آورد ولی نشد ..... . اين دوران نيز طی می شود ؛ بر بيهودگی اش لبخند بزن !
ReplyDeleteسلام....خوبی امير جان.....با پی نوشتت خيلی حال کردم....
ReplyDeleteدر مورد تابلوی زندگی هم ؛ من هم وقتی داشتم تصوير رو تو بلاگ واسه پست می فرستادم شک کردم که اين اثر از آنِ « بيژن جزنی » نام معروف است يا نه ؟ ولی گويا جستجو در گوگل نشان داد که او همان است و نام و خاطری غیر از مبارزات وی در ذهن ما نقش نبسته است ! هر چند عرصه دگرگونه بسيار گسترده تر از آن است که در فکرمان باشد .
ReplyDeleteدگرگونه = دگرگونی
ReplyDeleteتوی اين شهر شلوغ يک آشنا کنارم نيست ..... حتی يک سر پناه واسه قلب بی قرارم نيست .....
ReplyDeleteسلام . لعنت بر همه احساسات تلخ و بد . سلام به شادی به خنده به اميدواری ...
ReplyDeleteمنم الان غرق غربتم ...
آه ، خدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا...
امان از آن گاه که يغض زور آور و گلوگيری پر دوام باشد. همه را تاب آورد....
ReplyDeleteامير؟؟؟
ReplyDeleteشما را ملالی باشد ما را دردهاست ! منتظر نظرت در کامنت دونیم هستم !
ReplyDelete.....................
ReplyDeleteيه جور تضاد در احساساتت مشاهده می شه . چت شده مرد ؟
ReplyDeleteاين آرامش بعد از طوفانی که دچارشی خيلی لذت بخشه درست مثل همين که گفتی..گم شدن گاه به گاه...........
ReplyDeleteيه جور تضاد در احساساتت مشاهده می شه . چت شده مرد ؟ (؟!)
ReplyDeleteمن اگه جای ؛؛بانو؛؛ باشم برای اين پست و پست قبلی يه کامنت مفصل ميذارم. اين کامنت ميتونه ده خط باشه. ميتونه يک کلمه هم باشه يا حتی يک حرف.
ReplyDeleteاين نيز بگذرد.... خود را در طوفانهای زندگی گم نکنيم...از آن بگذريم....اميدوارم....
ReplyDeleteياد مصدق افتادم..حميدشون رو ميگم...پی::
ReplyDeleteبه همون لطافت اشعار مصدق بود جدی ميگم
موندم تو اینکه چرا عشق این همه بی تاب مي کنه و این همه صبوری می خواد چرا بی قرار می کنه و آرامش می خواد؟!!!يه حس غريب و قريب و زيبا...
ReplyDeleteسلام... من کیم که بخوام با اميرم بر سر لطف باشم يا نباشم؟ حقيقت اين روزها بيشتر با خودم بر سر لطف نيستم. اگه دستم به خودم میرسيد٬ دمار از روزگارش در مياوردم... بدين وسيله مراتب ارادت رو به عرض میرسونم... يا حق!
ReplyDeleteمی خواستم يه چيزی بگم... حرف نزنم بهتره!
ReplyDeleteامروز شنبهاست و يک هفته ديگه . هنوز رو به راه نشده ای؟
ReplyDeleteبه چه حقی مطلب نزدی هان!!!؟؟
ReplyDeleteسلام بر امير عزيز.خوشحالم که خوبی دوست عزيزم.حتا اگر به قول صيد علی صالحی (شادمانی بی سببش بگويند)با يک شعر به روزم.خوشحال ميشم از ديدنت.جاری باشيد دوست عزيز. يادت نروددر آن سايبان هم برای من کمی جا بگذار.
ReplyDeleteداش عليرضا!برات تو هتل اتاق ميگيرم.اون سايه بان يه نفرست
ReplyDeleteشلام . چيه باز با ديدنه يه نفر باز مخت هوا کشيده . مراقب باش داداش .
ReplyDeleteوقتی تو آغوشی .هيچی نمی خوای جز سکوت.دوای دردش فقط همين و بس .حتی اگر خيلی کوتاه باشه.ولی معجزه اش فوق العاده است!!!!
ReplyDelete