سگم!سگ به مفهوم مطلق کلمه.کجاست پاچه ای که من گازش بگيرم؟هل من ناصر ينصرنی؟تنفر از خود ميدونين يعنی چی؟از تک تک ملکول های وجودم اعم از روح و جسم حالم بهم ميخوره.فکر کنم يهو تعادل يه جايی از وجودم بهم ميخوره که اين طور ميشم ...تمايل غريبی پيدا ميکنم برای اسيب زدن به خودم.نترسين دلم نميخواد به کس ديگه ای اسيب بزنم مگه وارد خلوت سگانه ام بشه...اونوقت خونش پای خودشه.زير پوشم که روی تنم کشيده ميشه،انگار يادم ميفته زندم و وجود دارم دلم ميخواد سرمو بزنم به ديوار...درمان فوريش ضجه زدنو گريه کردنه!ولی مگه اشک ميشه ريخت تو اين حال!به خدا بايد اون بی ناموسی رو که برای اولين بار به يه مرد گفت مردا گريه نميکنن پيدا کرد جر داد.البته به نظرم ديگه بايد يارو ۷ کفن پوسونده باشه ولی چه خياليه کفنش رو جر ميديم.نيت مهمه ديگه نه؟ به قول شاعر الاعمالو بالنيات!
چاره ضجه زدن هم مستی و بس!عرق سگي کوفتی رو بخوری...انقدرکه يادت بره تويی هم هست ،حالا مرد بودن يا زن بودن پيشکش.بعد اقا يه اهنگ کوفتيم بذاری اشک بريزی که نه ضجه بزنی...بلند بلند...خنده دار اينه من تو اين وضعيت خاص،يهو خدا پرست ميشم خدا خدا می کنم.بالاخره خودش من گهو افريده قطعا ميدونه چه غلطی کرده ،بالتبع طبق قانون ۴ نيوتن خودشم بايد بياد جمعم کنه .نه؟
دارم بدون فکر فقط تایپ ميکنم تا سر اون حس کثافت رو گول بمالم.ولی بعيد ميدونم جواب بده.پروژه عرق خوريم لنگش هواست به سلامتی و ميمنت.نه عرقش هست،نه مکانش،نه اذنش،نه...کوفتم نموند که...پس بی خيال.
برم تو خيابون...به اميد خدا گردن يه کسی ميافتم حالم جا مياد.عرقو نخورديم...عربدش رو که ميتونيم بکشيم ها؟
حوصله خيابون رو ندارم-حوصله خونه رو ندارم.حوصله نفس کشيدن رو ندارم.
ببين کاش بودی،سر لعنتيم رو ميگرفتی تو بغلت،من ضجه ميزدم برات،تو سرمو فشار ميدادی،فکرشو بکن ضجه بزنم،امنيت اغوشت باشه و بوی تنت هم تو جونم بپيچه...
سلام آره منم مصاحبه عبدی تو روزآنلاين رو خوندم.. با نظرت(ش) موافقم...ظاهرا حالت خوب نيست رفيق... زمان خودش مشکلتو حل ميکنه. حتما... حتما
ReplyDeleteتو از كدامين گوهري ،
ReplyDeleteكه هزاران هزار سايه هاي شگفت خود را در تو مي آويزد
و اين چگونه تواند بود
كه هر سايه اي را صورتي و هر صورتي را طرازي ديگر مي بينيم ،
و تو تنها يك ذات ، و تو تنها يك چيز
اگر آدونيس را وصف كرده اند خطي از جمال تو خوانده اند ،
و اگر هلن را كه مجموعه زيبايي است ، به تمام و كمال ستوده اند ،
شبهي ناتمام از خيال تو تصوير كرده اند
و اگر از بهار و تابستان سخن گفته اند
اين يك سايه حسن تو ، و آن يك سفره احسان توست
و ما تو را در تمامي صورتها مي شناسيم
اما در چشم عاشقان وفادار نه هيچكس به تو ماند و نه تو به هيچكس ماني
دل من گرد جهان گشت و نيابيد مثالش
به كه ماند به كه ماند به كه ماند به كه ماند؟!
امروز از من سگ تر هم پيدا شد به سلامتی. مواظب خودت و اطرافيان باش تو اداره ما که پاچه سالم پيدا نميشه.
ReplyDeleteاميدوارم خيابون گردی کمکت کرده باشه . ولی فک کنم رفتن به کوه تو شب تاریک و زار زار گریه کردن و فریاد کشیدن ؛ بد نباشه ! در ضمن اون احمقی که چنين می گه مردها گريه نمی کنن ...... خورده !!!
ReplyDeleteديگه اين غوزک پام ياريه رفتن نداره...لبای خشکيدم حرفی واسه گفتن نداره...چشای هميشه گريون آخه شستن نداره...تن سردم ديگه جايی برا خفتن نداره...ميخوام دست تو از حنجره فرياد بکشم...طعم بی تو بودن و از لب سردت بچشم.......................منو ول کنن حالا تا آخرشو مينويسم....
ReplyDeleteاون کسی هم که اين حرف رو زده حتمن بعدش خودکشی کرده! گريه کن گريه قشنگه.
ReplyDeleteبی خيال مومن ... منم زياد آمپر ميچسبونم!! امروز شرکت يکی از بچاها حرف جالبی بهم زد همنجوری که وسط هال هی قدم ميزدم و تو فکر و اينا بودم بهم گفت صدای قدمات داغونه!! ولش کن!! ما انقد کشيديم زديم تو خط بيخيالی! /// ارزوی سيب زمينی بودن برات و برا خودم دارم امين!
ReplyDeletehatman ketabe gorge byabane hesse ro khundi!na?
ReplyDeleteسلام . ديروز کلی خواستم بنويسم برات هی اين بخش پياما تنه خودشو ننش ميخاريد پيامو ثبت نميکرد . راسشتر عرق مرق به جسم من نميسازه يهو قاط ميزنم ولو ميشم حالا چه وسط خيابون چه تو خونه . عربده هم نميتونم بکشم چون يهو ماتحتم هم ميادو کبود ميشمو حالا بيا و جنازه کشی کن . برا اون بخش آخر هم که قربونت شرمندتم هم بوی تنم بده هم آغوشم مناسبه شما نيست هم طاقته اشکاتو ندارم . پس امير جان فقط برات دعا ميکنم .
ReplyDeleteراستی اهل قليون بودی خبرم کن . اونم فقط چن پک نه بيشتر . سيگار هم که خوب اهل چوس دود کردنش هستيم
ReplyDeleteمن هم حالم خوب است...
ReplyDeleteمن چند وقتی اصلا نبودم واسه همين نميومدم اين طرفا...گويا خيلی حالت بده...از من میپرسی بزن به طبيعت...جدی ميگم.فوق العاده است...واسه من که هميشه جواب داده...يه هفته اش هم يه هفته است...حالا از من گفتن بود...!
ReplyDeleteفکر ميکنی مستی دردتو دوا کنه؟؟؟
ReplyDeleteهمه اين دردا خوبه همه اين ديوونگی ها خوبه همه اين ضجه ها خوبه اما وقتی خوبه که کنارت اون بغل باشه اغوشی که تورو با همه ديوونگيهات بغل بگيره و تو مثه روزای بچگی سرتو بذاری تو بغلش بدون هيچ خجالت و ترسی گريه کنی بعد به ارامش برسی...اون وقت ميتونی از بوی تنش به مستی برسی بدون هيچ عرقی...راستی اگه بعضی وقتا ادم از اين حالتا بهش دست نده که ادم نيست
ReplyDeleteسلام امير ....
ReplyDeleteآی گفتی......... اين ضجه زنی حسابی آدمو آروم ميکنه......تو يه جای امن.....
ReplyDeleteمن علاوه بر اينکه حالم خوب است. چيزی را هم سخت نمی گيرم!!!
ReplyDeleteببین امیر جان خوب شد اون بالا نوشتی حالت خوب ه وگرنه ملت که این همه درکشون بالا نبود این متن رو بخونن به اون کلام شریفت برسند. میزدند تو سرشون واست وامصیبتا میخوندند. خار وونی برار غصه نخر
ReplyDeleteامير!
ReplyDeleteاولا که سلام.دوما مرسی از تبريک تولدت لطف کردی.سوما اينکه اميدوارم حالت بهتر از الان و حتی بهتر از قبل و خالی از غم باشه و هر چه زودتر از يه هاپو به يه پروانه تبديل بشی..
ReplyDeleteروياهاتو از دست نده ......موفق باشی
ReplyDeleteحالت که خوب نيست با اين اوصاف ... ببين گريه کردن برای زنها راه گريز خوبيه. اما اگه اشک نياد پايين،اگه اشکی نباشه،اونوقت منِ نوعی که چطوری می تونم عرق سگی بخورم يا نخورم و برم توی خيابون عربده بکشم!؟ عربده هم نکشم، نصفه شب چطوری تک و تنها برم تو خيابون؟!
ReplyDeleteالان ٬همين الان حالت بهتره؟
ReplyDeleteمستيم درد من ديگه دعوا نمي کنه...!!!
ReplyDeleteدر مرد رضا زاده:ميدونی اون وقتی ميره اونجا ديگه فقط خودش نيست.يه جورايی نماد يه ملته.اينجاست که بالا بردن اون عکس ديگه فقط معنی شخصی نداره.حالا جالب اينه که من شايد اگه خودم بودم برای يه تبليغ سياسی از اين فرصت استفاده می کردم.جالبتر اونکه می دونی اصلا به مباحث مليت و افتخارات ملی اعتقاد ندارم٬می دونی.به هر حال اين کار رضا زاده٬حتی اگه اعتقد هم داشته باشه٬دهن کجی به اکثريته و من دوسش ندارم.داش امير٬تورو ولی خيلی دوستت دارم.
ReplyDeleteچه حس مشترکی!
ReplyDeleteوااااااي من عجيب اين حس سگي رو ميشناسم. درك كردم شما رو چون خودمم زياد گرفتارش ميشم.
ReplyDelete