Tuesday, November 22, 2005

من حالم خوب است

سگم!سگ به مفهوم مطلق کلمه.کجاست پاچه ای که من گازش بگيرم؟هل من ناصر ينصرنی؟تنفر از خود ميدونين يعنی چی؟از تک تک ملکول های وجودم اعم از روح و جسم حالم بهم ميخوره.فکر کنم يهو تعادل يه جايی از وجودم بهم ميخوره که اين طور ميشم ...تمايل غريبی پيدا ميکنم برای اسيب زدن به خودم.نترسين دلم نميخواد به کس ديگه ای اسيب بزنم مگه وارد خلوت سگانه ام بشه...اونوقت خونش پای خودشه.زير پوشم که روی تنم کشيده ميشه،انگار يادم ميفته زندم و وجود دارم دلم ميخواد سرمو بزنم به ديوار...درمان فوريش ضجه زدنو گريه کردنه!ولی مگه اشک ميشه ريخت تو اين حال!به خدا بايد اون بی ناموسی رو که برای اولين بار به يه مرد گفت مردا گريه نميکنن پيدا کرد جر داد.البته به نظرم ديگه بايد يارو ۷ کفن پوسونده باشه ولی چه خياليه کفنش رو جر ميديم.نيت مهمه ديگه نه؟ به قول شاعر الاعمالو بالنيات!


چاره ضجه زدن هم مستی و بس!عرق سگي کوفتی رو بخوری...انقدرکه يادت بره تويی هم هست ،حالا مرد بودن يا زن بودن پيشکش.بعد اقا يه اهنگ کوفتيم بذاری اشک بريزی که نه ضجه بزنی...بلند بلند...خنده دار اينه من تو اين وضعيت خاص،يهو خدا پرست ميشم خدا خدا می کنم.بالاخره خودش من گهو افريده قطعا ميدونه چه غلطی کرده ،بالتبع طبق قانون ۴ نيوتن خودشم بايد بياد جمعم کنه .نه؟


دارم بدون فکر فقط تایپ ميکنم تا سر اون حس کثافت رو گول بمالم.ولی بعيد ميدونم جواب بده.پروژه عرق خوريم لنگش هواست به سلامتی و ميمنت.نه عرقش هست،نه مکانش،نه اذنش،نه...کوفتم نموند که...پس بی خيال.


برم تو خيابون...به اميد خدا گردن يه کسی ميافتم حالم جا مياد.عرقو نخورديم...عربدش رو که ميتونيم بکشيم ها؟


 حوصله خيابون رو ندارم-حوصله خونه رو ندارم.حوصله نفس کشيدن رو ندارم.


ببين کاش بودی،سر لعنتيم رو ميگرفتی تو بغلت،من ضجه ميزدم برات،تو سرمو فشار ميدادی،فکرشو بکن ضجه بزنم،امنيت اغوشت باشه و بوی تنت هم تو جونم بپيچه...

27 comments:

  1. سلام آره منم مصاحبه عبدی تو روزآنلاين رو خوندم.. با نظرت(ش) موافقم...ظاهرا حالت خوب نيست رفيق... زمان خودش مشکلتو حل ميکنه. حتما... حتما

    ReplyDelete
  2. تو از كدامين گوهري ،


    كه هزاران هزار سايه هاي شگفت خود را در تو مي آويزد


    و اين چگونه تواند بود


    كه هر سايه اي را صورتي و هر صورتي را طرازي ديگر مي بينيم ،


    و تو تنها يك ذات ، و تو تنها يك چيز


    اگر آدونيس را وصف كرده اند خطي از جمال تو خوانده اند ،


    و اگر هلن را كه مجموعه زيبايي است ، به تمام و كمال ستوده اند ،


    شبهي ناتمام از خيال تو تصوير كرده اند


    و اگر از بهار و تابستان سخن گفته اند


    اين يك سايه حسن تو ، و آن يك سفره احسان توست


    و ما تو را در تمامي صورتها مي شناسيم        





    اما در چشم عاشقان وفادار نه هيچكس به تو ماند و نه تو به هيچكس ماني








    دل من گرد جهان گشت و نيابيد مثالش


    به كه ماند به كه ماند به كه ماند به كه ماند؟!

    ReplyDelete
  3. امروز از من سگ تر هم پيدا شد به سلامتی. مواظب خودت و اطرافيان باش تو اداره ما که پاچه سالم پيدا نميشه.

    ReplyDelete
  4. اميدوارم خيابون گردی کمکت کرده باشه . ولی فک کنم رفتن به کوه تو شب تاریک و زار زار گریه کردن و فریاد کشیدن ؛  بد نباشه ! در ضمن اون احمقی که چنين می گه مردها گريه نمی کنن ...... خورده !!!

    ReplyDelete
  5. ديگه اين غوزک پام ياريه رفتن نداره...لبای خشکيدم حرفی واسه گفتن نداره...چشای هميشه گريون آخه شستن نداره...تن سردم ديگه جايی برا خفتن نداره...ميخوام دست تو از حنجره فرياد بکشم...طعم بی تو بودن و از لب سردت بچشم.......................منو ول کنن حالا تا آخرشو مينويسم....

    ReplyDelete
  6. اون کسی هم که اين حرف رو زده حتمن بعدش خودکشی کرده! گريه کن گريه قشنگه.

    ReplyDelete
  7. بی خيال مومن ... منم زياد آمپر ميچسبونم!! امروز شرکت يکی از بچاها حرف جالبی بهم زد همنجوری که وسط هال هی قدم ميزدم و تو فکر و اينا بودم بهم گفت صدای قدمات داغونه!‌! ولش کن!! ما انقد کشيديم زديم تو خط بيخيالی! /// ارزوی سيب زمينی بودن برات و برا خودم دارم امين!

    ReplyDelete
  8. hatman ketabe gorge byabane hesse ro khundi!na?

    ReplyDelete
  9. سلام . ديروز کلی خواستم بنويسم برات هی اين بخش پياما تنه خودشو ننش ميخاريد پيامو ثبت نميکرد . راسشتر عرق مرق به جسم من نميسازه يهو قاط ميزنم ولو ميشم حالا چه وسط خيابون چه تو خونه . عربده هم نميتونم بکشم چون يهو ماتحتم هم ميادو کبود ميشمو حالا بيا و جنازه کشی کن . برا اون بخش آخر هم که قربونت شرمندتم هم بوی تنم بده هم آغوشم مناسبه شما نيست هم طاقته اشکاتو ندارم . پس امير جان فقط برات دعا ميکنم .

    ReplyDelete
  10. راستی اهل قليون بودی خبرم کن . اونم فقط چن پک نه بيشتر . سيگار هم که خوب اهل چوس دود کردنش هستيم

    ReplyDelete
  11. من هم حالم خوب است...

    ReplyDelete
  12. من چند وقتی اصلا نبودم واسه همين نميومدم اين طرفا...گويا خيلی حالت بده...از من میپرسی بزن به طبيعت...جدی ميگم.فوق العاده است...واسه من که هميشه جواب داده...يه هفته اش هم يه هفته است...حالا از من گفتن بود...!

    ReplyDelete
  13. فکر ميکنی مستی دردتو دوا کنه؟؟؟

    ReplyDelete
  14. همه اين دردا خوبه همه اين ديوونگی ها خوبه همه اين ضجه ها خوبه اما وقتی خوبه که کنارت اون بغل باشه اغوشی که تورو با همه ديوونگيهات بغل بگيره و تو مثه روزای بچگی سرتو بذاری تو بغلش بدون هيچ خجالت و ترسی گريه کنی بعد به ارامش برسی...اون وقت ميتونی از بوی تنش به مستی برسی بدون هيچ عرقی...راستی اگه بعضی وقتا ادم از اين حالتا بهش دست نده که ادم نيست

    ReplyDelete
  15. سلام  امير ....

    ReplyDelete
  16. آی گفتی......... اين ضجه زنی حسابی آدمو آروم ميکنه......تو يه جای امن.....

    ReplyDelete
  17. من علاوه بر اينکه حالم خوب است. چيزی را هم سخت نمی گيرم!!!

    ReplyDelete
  18. ببین امیر جان خوب شد اون بالا نوشتی حالت خوب ه وگرنه ملت که این همه درکشون بالا نبود این متن رو بخونن به اون کلام شریفت برسند. میزدند تو سرشون واست وامصیبتا میخوندند. خار وونی برار غصه نخر

    ReplyDelete
  19. اولا که سلام.دوما مرسی از تبريک تولدت لطف کردی.سوما اينکه اميدوارم حالت بهتر از الان و حتی بهتر از قبل و خالی از غم باشه و هر چه زودتر از يه هاپو به يه پروانه تبديل بشی..

    ReplyDelete
  20. روياهاتو از دست نده ......موفق باشی

    ReplyDelete
  21. حالت که خوب نيست با اين اوصاف ... ببين گريه کردن برای زنها راه گريز خوبيه. اما اگه اشک نياد پايين،اگه اشکی نباشه،اونوقت منِ نوعی که چطوری می تونم عرق سگی بخورم يا نخورم و برم توی خيابون عربده بکشم!؟ عربده هم نکشم، نصفه شب چطوری تک و تنها برم تو خيابون؟!

    ReplyDelete
  22. الان ٬همين الان حالت بهتره؟

    ReplyDelete
  23. مستيم درد من ديگه دعوا نمي کنه...!!!

    ReplyDelete
  24. در مرد رضا زاده:ميدونی اون وقتی ميره اونجا ديگه فقط خودش نيست.يه جورايی نماد يه ملته.اينجاست که بالا بردن اون عکس ديگه فقط معنی شخصی نداره.حالا جالب اينه که من شايد اگه خودم بودم برای يه تبليغ سياسی از اين فرصت استفاده می کردم.جالبتر اونکه می دونی اصلا به مباحث مليت و افتخارات ملی اعتقاد ندارم٬می دونی.به هر حال اين کار رضا زاده٬حتی اگه اعتقد هم داشته باشه٬دهن کجی به اکثريته و من دوسش ندارم.داش امير٬تورو ولی خيلی دوستت دارم.

    ReplyDelete
  25. چه حس مشترکی!

    ReplyDelete
  26. وااااااي من عجيب اين حس سگي رو ميشناسم. درك كردم شما رو چون خودمم زياد گرفتارش ميشم.

    ReplyDelete