تصمیم سختی گرفتم برای انجام کاری.یک جور پذیرش شکست که باید برای جلوگیری از ضرر بیشتر حتمن انجام میشد.۴شنبه صبح ساعت موبایل و ساعت شماطه دار را باهم ست کردم که کمی زود تر بیدار شوم بروم برای انجامش اما در مقابل نیم ساعت هم دیر تر از همیشه بیدار شدم.امروز صبح به موقع بیدار شدم ولی همه زندگی را گشتم کارت ملی ام پیدا نشد که نشد-شماره ملی برای این مهم الزامیست-به دلم افتاد شاید نباید فعلن این کار را بکنم هر چند هیچ دلیل عقلی برای اثباتش ندارم و از آنجایی که من تقریبن عقل مدار نیستم،دستم را گذاشتم توی جیبم و سوت زنان بی خیال ماجرا شدم.فکر کردم حداقل سود ماجرا این است که میتوانم بفهمم در آینده این قبیل نشانه ها را چقدر میشود جدی گرفت
پی نوشت:خیالاتی و خرافاتی شدم آیا؟
آره
ReplyDeleteهم خيالاتی هم خرافاتی
خودم که وقتی اينطوری ميشم از خودم خوشم نمياد مثلا وقتايی که می گم اين اينطوری شد يعنی حتما من نبايد فلان کار و بکنم
ReplyDeleteولی وقتی بی خيالش ميشم انقد خوش می گذره
نه عزيزم دنبال بهونه ميگشتی که اونم رسيد :)
ReplyDeleteپيدا شدن مجدد اين فروشگاه تک زنگ هم شايد يک نشانه ديگر باشد! بهش فکر کن
ReplyDeleteتست تیپولوژی ناهيد را که دادم شهودم ۱۷ بود و حواس پنجگانه ام ۳ اين يعنی يه کم فاجعه(به خاطر این که از حواسم استفاده نمی کنم) يه کم شبه مجیشن که خیلی می تونم پیشگویی کنم و به حس ۶ ام اعتماد! اما باور کن اغلب نشانه ها رو که می بینم ، برای اینکه خرافاتی نباشم خودمو به کوری و خری می زنم و بعد می بینم ای داد بیداد چه نشانه هایی را ندید گرفتم!
ReplyDeleteنه خرافاتی نشدی عزیز حتما حکمتی داره
کارهای مهم و اساسی رو به خاطر اين چيزها عقب ننداز ، مگه مهم و اساسی نيست ؟ پس شک چرا ؟
ReplyDeleteالبته این که آدم این نشانهها رو تا چه حد جدی بگیره و بفهمه که کدومشون رو باید دریابه، خیلی پیچیدست و منم که کلی روش فکر کردم نفهمیدم آخر باهاشون چی کار کنم!
ReplyDeleteمنم خيلی مواقع اينطوری هستم.
ReplyDelete