خیلی نوشتم و حفظش نکردم و پرشین بلاگ محترم قورتش داد و اصلن قصد ندارم دوباره بنویسم...الان بفهمی نفهمی عصبانی هم هستم که این همه وقت گذاشتم و در فشانی کردم و هیچی به هیچی...جوشش پوزیدون درونم را هم احساس میکنم که میخواهد انتقام بگیرد حتی از خودم...بابا پوزیدون!دور آن نیزه سه شاخت بگردم!یک پست وبلاگ که دیگر خون و خون کشی ندارد...بعدن یک جور دیگر باز هم مینویسم.خوب؟قول میدهم ارباب پوزیدون!
پی نوشت:وقت بگذارید و مقالات امروز ابراهیم نبوی و مسعود بهنود در روز آنلاین را بخوانید.باز هم بخوانید و به به بقیه هم توصیه کنید بخوانند.اگر از پس فیلتر روز آنلاین بر نیامدید.مقالات را گذاشته ام اینجا
سلام دوست عزیز شما توسط سیستم تبلیغات ما انتخاب شدید که تبلیغات کنید و از این طریق کسب در آمد کنید ،لطفا در آدرس زیر ثبت نام کنید و جزییات را مطالعه کنید
ReplyDeletehttp://ads.fascript.com
آقا گوولبوولت... ما مخلصيم
ReplyDeleteووووووووووی ! الان خيلی تلخی يعنی ؟
ReplyDelete