Monday, February 18, 2008

در کمر درد هادس

پیش نوشت:هادس خدای دنیای زیرین از پرسفون دختر زئوس خوشش آمد و با توافق پدرش او را دزدید ،به دنیای زیرین برد و به او تجاوز کرد.پرسفون بعد ها با مساعی مادرش نجات یافت ولی به دلیل چند دانه اناری که در دنیای زیرین خورده بود مجبور گشت بخشی از سال را در دنیای مردگان بگذراند.امروزه روانشناسی تحلیلی از اسیر هادس شدن به عنوان افسردگی یاد میکند
صحنه:روز، بیرونی،من لخت و عور صرفن مجهز به شلوارک راه راه مامان دوزم دارم وسط یک گلزار سکسی جست و خیز میکنم.بعد میرسم به یک گل نرگس بزرگ صد پر بعد یکهو گل را چیده و نچیده زمین میلرزد و هادس با ارابه آتشینش از دل زمین بیرون امده و دست دراز میکند تا کمر من را بگیرد و ببرد پایین که ناگهان خشکش میزند
من:هی سلام هادس،من حالم بده بیا منو بدزد ببر اون پایین مایینا
هادس:ای زئوس لعنتت کنه،بازم که تویی،چی از جون من میخوای؟از بس تو این چند وقته از رو زمین بلندت کردم انداختمت پشت اسب کمر درد گرفتم،صد کیلویی بابا جان!تازه میری اون پایین میخوام بهت دست برسونم غیرتی میشی میزنی تو سرم،میگم بیا خودت برو بالا ،میگی دندت نرم هر جا سوار کردی همون جا پیاده کن بدتر از همه هر چی انار تو دنیای زیرین بود همه رو خوردی یه دونه هم نمونده محض نمونه .عمرن من ببرمت زئوس شاهده!
و بدین سان من حتی روی دست هادس هم باد کرده و ایشان بنده را به دنیای زیرین نبردند که هیچ معادل یک برج حقوق از شخص بنده بابت هزینه خرید پماد کمر درد و شل کننده عضلانی دریافت داشتند
نتیجه گیری فولکلوریک:هادسم درد منو دیگه دوا نمیکنه...
نتیجه گیری منطقی:هر وقت با خونتون جر و بحث کردین راه نیفتین برین هادس،هر چیزی حدی داره ببم جان!
نتیجه گیری سانچویی:ارباب هر وقت که میری بی خبر/ الاغمو با خودت نبر

13 comments:

  1. د مشکل همینه دیگه اگه غیرتت رو اون بالا جا بذاری اون پایین که میری راحت تری هم از وزنت کم میشه و هم...

    JK>> No offence[

    ReplyDelete
  2. چند فروند سوال برای من پیشامد کرده که با اجازه بزرگترا بعععععععععله:
    1- شما در حالیکه سوار الاغ سانچو میباشید هادس شما را بلند میکند میگذارد روی اسبش و میبرد زیر زمین هر بار؟؟؟؟؟
    2-گل نرگس هزار پر چیه؟؟‌در این زمینه چون من حق آب و گل می دارم لذا جواب این سوال بسیار حیثیتی می باشد..گفته باشم..
    3- شما چرا وقت هادس رو میگیری نمیذاری بقیه هم بعله...
    4- شما با این روحیه بالا ماشالله هزار ماشاله چه کاریه بری و مود هادسیت (یعنی افسردگی)!!!
    امضا: یک دختر کنچکاو

    ReplyDelete
  3. به نظرم خنده نداشت. گریه هم. فقط خواندمش!

    ReplyDelete
  4. این هادس خیلی بد حرف می زنه باهات ها. حالشو می گیرم ها

    ReplyDelete
  5. انقدر خندیدم یادم رفت بگم من بودم.
    عذاب علیم(؟) این کمر درد

    ReplyDelete
  6. همین حالا به مغز آتنایی ام اینگونه خطور کرد که چرا امیرانه به روز نمی شود این روزها؟ و همان ذهن اتنایی گفت این خیلی بعیده! احتمالا ایگوی ما اغفال شده و امیرجان هادس لابد که کپی پستهایش را در بلاگفا نگذاشته که ما از به روز شدنش با خبر شویم!آمدیم دیدیم که ای دل غافل جا تره و هادس نیست، پرسفون هم نیست فقط یک هرمس شیطون با گلاب به روم و روم در همان حالت رو به دیفال با البسه مامان دوز پستیده اند!

    ReplyDelete
  7. امیر جان بالاخره اون پائین چیکار کردی . . .
    تو که پدر هادسو در آوردی ! ! ! !

    ReplyDelete
  8. اون غورباقه ها رو یادته ؟

    ReplyDelete
  9. دویست بار اومدم اینجا 100 بار پستتو تا وسط خوندم دوباره پشیمون شدم رفتم .
    من چمه امروز ؟‌

    ReplyDelete
  10. باز چه بر سر وبلاگستان اومده؟ به کل تعطیله انگار...

    ReplyDelete
  11. درد ما با همان نرگس ها حل می شود...

    ReplyDelete
  12. در ادامه نتيجه گيري منطقي، با اجازه امير خان اميرانه، اضافم ميكنم: هر وقتم با خونه جر و بحث كردين، اگر خواستين برن بيرون و وسط گلزارهاي پر گل و بلبل شهرتان هوايي بخورين، حتما" ملبس به حجاب اسلامي باشيد تا اگر هم هادس خان اومدو شما رو دزديدو برد، با ديدن شما دوست باحجاب از هر فكر حيواني صرف نظر كنه و شما رو صحيح و سالم به خونتون برگردونه

    ReplyDelete