Sunday, November 9, 2008

اودیسه

آدم در نگاه اول حس می کند باید کمی از دنیا فاصله بگیرد اما در واقع کمی که جلو می روی می فهمی باید از خودت فاصله بگیری،کمی دور تر بایستی و بدون هیچ ملامت و گلایه ای بپرسی چرا؟چرا پسر جان سر همه روابطت همین بلا می آید؟چرا عاشق آدم های نامناسب می شوی؟این چرا ها اگر بی جواب بمانند دو راه حل بیشتر نمی ماند یا توکل کنی به شانس و اقبال و متوسل شوی به ١۴ معصوم تا در آینده دوباره حال روزت مثل این روزها نباشد و یا بگردی درون خودت برای چرایی


چرا این ماجرا اتفاق می افتد؟چرا زنان زندگی من وقتی خیلی مهم می شوند ترکم می کنند یا ترکشان می کنم؟یعنی باید برگردیم به همان کودک نوزاد که با مادرش قهر کرد و شیر نخورد؟یا همان بچه کم سن و سالی که شهین را دیگر ندید کنار خودش؟شاید باید برگردیم سراغ آن کودک نا امن که ناخوداگاه دوای درد ناامنی را در روابطش می بیند و انتظار امنیت دارد و جالب اینکه همان چیز هایی که به عنوان پارامتر های امنیت بخش در ذهنش روی آنها حساب می کند تبدیل به پاشنه آشیل رابطه می شوند و از همان جا صدمه می بیند...نمی دانم ولی می خواهم بدانم.این یک سفر بزرگ به عمق روان من است،یک تلاش عظیم برای روبرو شدن با تاریکی به امید یافتن نور.سفر ترسناکی که از آن گریزی نیست:نه روح من و نه جسم من دیگر طاقت چنین ناکامی هایی را ندارند


من می روم تا بمیرم و از خاکسترم دوباره متولد شوم...اولیس سرگردانم من، در تکاپوی یافتن ایتاکا،برای بازیابی پنلوپ و تلماک...من از این رنج گنج می سازم،باشید و ببینید!


پی نوشت:منظورم از آدم های نا مناسب اصلن آدم های بد یا خوب نیست،صرفن دارم به بی سرانجام بودن این روابط اشاره می کنم و جور نشدن چفت و بست های لازم برای پایداری یک رابطه

8 comments:

  1. میگم واقعن چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پس این همه آدم چطور با هم آشنا میشن و با هم می مونن و می مونن و می مونن؟؟

    ReplyDelete
  2. رضا قاری زادهNovember 9, 2008 at 5:48 AM

    اول اینکه ما هم همون که عرفان گفت ارباب

    دوم اینکه پس روانشناسی تحلیل چی شد ارباب ؟! نزدیک شدی به روانکاوی فرویدی

    ReplyDelete
  3. خدمت رضا قاری زاده عزیز:در روانشناسی تحلیلی هم ناخوداگاه شخصی مثل کار فروید اهمیت داره و مورد بررسی قرار می گیره. منتها یونگ تمام عقده ها رو دارای ریشه در ناخوداگاه جمعی و تنه در ناخوداگاه شخصی می دونه و مجموع این ماجرا را می بینه.

    ReplyDelete
  4. داروگ من واقعن نمی تونم بفهمم چرا...تو مقالات شمس اومده هر که را عزیز ترش دارم بیشتر غضب کنم با او

    ReplyDelete
  5. یه چیزی تو مایه های این که هر کی و بیتر دوست داری به همون نسبت هم بیشتر اذیت اش می کنی؟؟؟؟

    ReplyDelete
  6. امیر جان
    به نظر من این چیزی که تو میگی بر میگرده به فردیت
    یه کار واقعا سخت و بزرگیه که آدم فردیتش رو کاملا تو یه رابطه عاشقانه حفظ کنه...
    در واقع به نظر من بعضی جاها حفظ فردیت با ارضای احساسات طرف مقابل با هم جور در نمی آن. این جا یا آدم باید با شرایط بسازه و قبول کنه که این دو تا اندکی بعضی جاها به هم نمی خورن. که من موافق نیستم
    یا یه فردیتی فرا تر از این چیزی که داریم داشته باشیم. حتی بعضی جاها تو رابطه باید یک طرفه دوست داشت. بدون هیچ حساب کتاب دو دو تا چهارتایی عمل کرد.
    وقتی اینا عنوان شد. شریک عاطفی آدم هم مطمئنا از اون طرف سعی تو پذیرفتن فردیت آدم می شه. که این مطلوبه. اگه به این صورت پیش نره و این دو عمل با هم اتفاق نیفته احتمالا رابطه خود به خود به انتهاش می رسه.
    نمی دونم تونستم منظورمو برسونم یا نه

    ReplyDelete
  7. به به
    واقعا خوب بیان کردی
    من که کیف کردم

    ReplyDelete
  8. آقا ما باید یه بار این اودیسه حضرت هومر رو مفصل بخونیم که چپ و راست در امیرانه تحقیر نشیم!

    ReplyDelete