Saturday, November 22, 2008

جزایر تنهایی

دارم فکر می کنم ما وبلاگ نویس ها مثل رابینسون کروزوئیم.پرت شده ایم به جزیره ای  و داریم تنهایی را مزه مزه می کنیم...همه این نوشتن ها و بالا و پایین پریدن ها تلاش نافرجام رابینسون دلتنگ است که دارد سعی می کند با قصه پردازی برای جمعه، خاکستری لحظاتش را رنگارنگ کند...به همین سادگی!


 

14 comments:

  1. سلام
    یک زحمتی براتون داشتم:
    لطفا به وبلاگ من سر بزنید.
    یک نظرخواهی در مورد مطلب جديدم.
    یک نظرخواهی متفاوت.
    راستي وبلاگ خوبي داري همين جوري ادامش بده

    ReplyDelete
  2. این روزا حالم خیلی خرابِ تنهاییه ارباب! و این نوشته ها همچین آتیشم میزنه همچین آتیشم می زنه .. حتی وقتی به همین سادگی باشه

    ReplyDelete
  3. حالا نمیشه رابینسون کروزوئه های این مرز و بوم با یک صبح جمعه خوشمزه خاکستری ها رو رنگارنگ کنن...بخدا ثواب داره به همین سادگی :دی

    ReplyDelete
  4. خیلی‌ نامید کننده بود امیر خان.

    نکته جالبی‌ که باعث می‌شه دست از نوشتن بر نداریم اینه که هر لحظه احساس می‌کنیم اونی‌ که میخوایم در یک قدمی‌ ماست ولی‌ وقتی‌ به دستش میاریم میبینیم اینم نیست و میگیم احتمالا اونیه که در یک قدم اون ور تره.

    ReplyDelete
  5. بله! شما کاملن درست فکر می کنید. میایم اینجا که یادمون بره چه قدر تنهایم و فقط خودمون می دونیم که این چه قدر یعنی چه قدر!

    ReplyDelete
  6. آخرین پدرخواندهNovember 22, 2008 at 5:36 PM

    و شاید بعضی وقت ها تنها تر از رابینسون...

    ReplyDelete
  7. آقای دیوانهNovember 22, 2008 at 11:31 PM

    رحمت الله...اینجا اتوپیاست! هر کسی آرمانش رو میسازه...


    یه پیشنهاد! میای گردون رو راه بندازیم؟ یا علی رو بگی باهاتیم دوباره

    ReplyDelete
  8. پیشنهاد آقای دیوانه خیلی چیز خوبی بود ارباب!

    ReplyDelete
  9. 'hهی وقتا هم  تو همون جیزیه یک اتیشی روشن می کنیم تا دودش همسایه بغلی ببینه و  بفهمه که ما هنوز زنده ایم .

    گاهی وقتا هم شبا تا صبح طبل می زنیم و نمی ذاریم همسایه هامون بخوابن .
    با کومبا ، با کومبا ...

    ReplyDelete
  10. برای اون قسمت باکومبا روی من حساب کن دوست جانم

    ReplyDelete
  11. صحیح است صحیح است

    ReplyDelete
  12. رالینسون کروزو؟ اینجوری ندیده بودمش... راست میگی!

    ReplyDelete
  13. کاش به همین سادگی بود...ولی میدونی حداقل اش بر عکس رابینسون اگه حالت بد شه اندازه انگشت های دست هستن که دلشون برات بلرزه!!!

    ReplyDelete