Thursday, November 13, 2008

از ادبیات تا سینما

معدود چیز هایی هستند که به اندازه فیلم و کتاب تسکینم بدهند،آرامم کنند و از خاطرم ببرند همه تلخی های پیرامونم را...جادوی غریبی دارند ادبیات و سینما با خودشان.هزاران فرصت زندگی،هزاران مجال تجربه تقدیمت می کنند بی آنکه بابت آنها هزینه ای بدهی...می شود با پرسوناژ ها خندید،گریست،نگران شد،امید بست...می شود زندگی کرد با ادبیات و سینما


بهانه این چند خط شد فیلم elegy .حظی بردم از این فیلم از بس شبیه زندگی بود...دوستش داشتم.اصلن من فیلم های عشقولانه دوست دارم و این فیلم یک عشقولانه خوب بود...یادمان می داد فرصت ما برای عاشق بودن،برای عشق ورزی به اندازه همه جهان نیست.یادمان می داد فانی بودن یعنی چه،یادمان می داد ترس قاتل عشق است...همه اینها را یاد می گرفتیم و هزینه ای بابتش نمی دادیم.جادوی این دوگانه عزیز-سینما و ادبیات-شاید در همین باشد،در آموزش لذت بخش بی هزینه زیستن!

4 comments:

  1. به اندازه ی همه ی جهان نیست.,

    ReplyDelete
  2. دو ساعت دیدن زندگی ای که برای ما نیست، اما جوریه که ما دوست داریم عجیب لذت بخشه. انگار آرزوهای نهان و خام ما  واسه دو ساعت هم که شده زندگی کردن.

    ReplyDelete
  3. سلام
    در باب عشق از اشعار قدیمم در وبلاگ آورده ام بخوان لطفا

    ReplyDelete
  4. من به این نتیجه رسیده ام که با بهره مندی از هنر می تونم دنیای خصوصی برای خودم داشته باشم.و دور خودم حفاظی از زیبای واصالت بشری بسازم.............
    چه خوب که چیزهای برای زندگی کردن داری

    ReplyDelete