Friday, April 24, 2009

سرزمین سایه ها

ناهید همان اوایل دوره،برایمان گفت که« مراقب خودتان چنان باشید که بتوانید قصد پنهان اعمالتان را کشف کنید.».این جمله ساده کلید مواجهه با دو بخش کلیدی روان هر کدام از ما محسوب می شود پرسونا و سایه.پرسونا یا ماسک آن چهره ای است که از خودمان به دیگران یا جامعه نشان می دهیم و عمومن بخش روشن وجود ماست.دلمان می خواهد دیگران ما را با پرسونایمان شناخته و به رسمیت بشناسند.سایه اما شامل هر آنچه هست که ما در خودمان نمی پسندیم پس پنهان کرده ایم تا کسی نبیند یا ویژگی هایی از ما که خودمان از وجودشان بی خبریم.شاید با کمی مسامحه بشود گفت پرسونا و سایه نقیض و ضد همند


حالا آن یافتن قصد پنهان اعمال چه کمکی می کند؟یاری مان می دهد تا ببینیم از چه ماسکی داریم استفاده می کنیم و پشت آن ماست چه سایه ترسناکی پنهان شده؛کمک مان می کند بفهمیم ما نه آن پرسونای درخشانیم،نه این سایه ظلمانی،هم آن پرسونای نورانیم،هم این سایه تاریک...دیشب داشتم اجازه می دادم دوست خیلی عزیزی سایه تاریک مرا ببیند.سایه حسود بی منطق انحصار طلبم را و اسمش را گذاشته بودم شفافیت و اینکه بعله من شفافم  و اجازه می دهم هر چه که هستم دیده شود.در واقع در این لحظه خاص من داشتم از پرسونا یا ماسک انسان صادق و روراستی استفاده می کردم که معتقد و مدافع شفافیت در زندگی است.صبح اما مدام حس می کردم چیزی نادرست است که اگر من واقعن چنین حسی داشتم چرا بکار بردن این پرسونا این همه غمگینم کرده و چیز غریبی فهمیدم.شفافیت آن طور که من بکار بردمش یک شمشیر دو لبه است.لبه روشنش همان قصد آشکار من است که بله من چنینم و ابایی ندارم و خجالت نمی کشم و...اما در لبه تاریک این شمشیر می توان به وضوح سایه مخوف عدم امنیت را دید.دقیقن همان لحظه که دارید قسمت های تاریک خود را عرضه می کنید حواستان باشد به آن کودک نا امن که با نشان دادن سهمناک ترین قسمت های وجودش از خودش سلب مسوولیت می کند برابر همه اتفاق های آینده.مثلن در همین مورد خاص،با هر بارحسادت و انحصار طلبی که به رخ کشیدم در اینده و اعتراض دیدم می توانم شانه بالا بیاندازم که«بعله،من که از اول گفته بودم،مگر من پنهانش کردم؟»یا حتی بد تر از آن،بار تصمیم گیری را بیاندازم بر شانه کسی دیگر و مسوولیت انتخاب و همه عواقب احتمالیش را از خودم سلب کنم.یعنی آن چیزی که مثلن شفافیت بود قصد پنهانش می شود بی مسوولیتی،ناامنی،التماس امنیت!


این را نوشتم تا اولن شادی یافتن چنین سایه ای را شریک شوم با شما،ثانین به خودم یاداوری کنم حامل تاریکی بودن افتخاری ندارد،دیدن تاریکی هم به هم چنین.مسوولیت زندگی خود را پذیرفتن یعنی کشف تک تک این اجزای تاریک و نور تاباندن به آنها،رشد دادنشان،پذیرفتن مسوولیتشان و این مسوولیت پذیری است که می تواند بالیدن را توجیه پذیر سازد

4 comments:

  1. آنسوی مه در مالزیApril 24, 2009 at 6:36 AM

    آدرس ما رو جائی نگهداری کن بدرد خودت یا دوستان و آشنایان می خورد. ما شرکت بزرگی تشکیل داده ایم و در خدمت هموطنان هستیم

    ReplyDelete
  2. سلام
    با این حال آدم هر چی روترباشه بهتره حتی به این قیمت.
    بازم از نشانه ها بگید من شیفته ی نشانه هام.

    ReplyDelete
  3. سلام
    بی نظیر بود امیر حسین بی نظییییییییر این کاوش.

    ReplyDelete
  4. یکم ترسناک بود
    شاید به خاطر صراحتی که داشت

    ReplyDelete