Sunday, December 11, 2005

ستايش سراسيمه سحر سوزان نگاهت

می آيی  و چون چاقويی روز را به دو نيم ميکنی/نيمی بهار هلهله زن،توفان های سرخوش/نيمی که نيامده بودی هنوز/و بوی نان کپک زده ميدهد...شمس لنگرودی


حرف بايد طولانی نباشد که ملولت کند،تکراری نباشد تا حوصله ات سر برود از الکن گويی هايم،چنان نباشد که خلوتت به عرصه عام بيايد...اما بانو!دلم چنان مدام غزل چشمانت را مکرر ميکند که موجز و بی لکنت و سنجيده گفتن سخت دشوار است...بماند...دلم سرمای اين محشر تيرگی را به اميد پناهگاه هرم نگاهت تاب می آورد!

56 comments:

  1. سلام...آخ جون مث اينکه اول شدم،..خب تو سيل کامنتايی که واسه اين وبلاگ مياد اول شدنم خودش سعادتی بيد!

    ReplyDelete
  2. دلت در اوج بيتابی چه خوب تاب می آورد

    ReplyDelete
  3. راستی من با اتحاد موافقم :)

    ReplyDelete
  4. برای تو و بانو
    پنهان نمی کنم که پيش از اين سطرها/دوستت دارم را می خواسته ام بنويسم/ حالا کمی صبرکن/ بهار که آمد/ فکری برای آسمان تو/ و سطرهی پنهانی خودم خواهم کرد./ حافظ موسوی

    ReplyDelete
  5. بعد از تو و بانو يه دونه از اين/ بذاريد لطفا

    ReplyDelete
  6. آيا واقعا کسی پيدا ميشه که سزاوار اين همه صفای وجود تو باشه ، بعضی وقتا فکر ميکنم ، اين بیان شوقها ونجواهای نهانی برای نگفتنه ، و چون به زبان بیاد «به کمترین  بها قدرش مینهند وبازیچه اش میدانند ، اگر راز نگاه وسکوت را میفهمند ، گفتن از بهر چیست» ..... اميدوارم که اشتباه کنم و اینطور نباشه ،  هم برای تو و هم برای خودم !

    ReplyDelete
  7. قرعه آسونی که نيست گروه عربستان و آلمان گروههای به مراتب راحت تری هستند. راستی شنیدم قراره لوکزامبورگو (مربی رئال مادرید) سر مربی تیم ملی بشه! خبر بدی نیست ولی دلم برای برانکو می سوزه!! اخراج حقش نيست! (ببخشيد کامنتم بی ربط بود.)

    ReplyDelete
  8. فقط آدرس وبلاگمو اصلاح ميکنم!

    ReplyDelete
  9. نمی دونم شما داداشا چرا تا عصبانی می شين حرف خارج رفتن از خودتون در وکنين.....می تونی تصور کنی خانوم طلا رو حداقل يک سال يک سال نبينی؟هااان؟...اصلا تو بالاخره پاسپورت گرفتی؟هان؟

    ReplyDelete
  10. (: اگه خلوت ادم به اين قشنگی به عرصه عام بياد چرا که نه ...

    ReplyDelete
  11. گر اميدی نبود ؛ تابی برای زيستن نمی ماند .

    ReplyDelete
  12. سلام . ها . اين بانو بايد يه شخص جديدی باشه . مثلا اونی که باعث ميشه تو با کليد درو باز نکنی . پسر خجالت داره يه صبح تا شب نميبينيش . ديگه اين همه زجه و موره نداره که . تل داری . موبايل داری . ماشينم داری؟ نه نداری . چرا نداری . چون فکر کنم ميری کلاس . چون تازگيا از رانندگی زياد ميگی . چرا ميری . چون ماشين ميخوای . چرا ميخوای . چون ميخوای با بانو بری گردش . آخ امير يَک حالی ميده  گردش با عزيز. تو جاده چالوس عشقولانه بگی . حواست بره به ماچ کردنو بعدش سر پيچ دوم هزارچم ميون بر بزنی بری ته دره . بعدش له و لورده بيايی بيرون دستتو دراز کنی به ماشينا بگی متل قو ۱۰۰ تومن دربست . (دور از جونه تو و عزيزانت)

    ReplyDelete
  13. سلام. ميگم چرا من حرف می زنم دوست پسرم ميگه عزيزم حرف نزن من تمرکز ندارم رانندگی کنم يا راه رو پيدا کنم. چون اولا من زياد حرف می زنم و آقايون از پر حرفی خوششون نمياد دوما از حرفای آقای تجارت برداشت ميشه که پسرها موقعی که کنار دوست دختر های عزيزشون در حال رانندگی هستند در عالم رويا به سر می برند! امير عاشقانه های سوزناکی می زنی ها...!

    ReplyDelete
  14. چقده اين پست قشنگ بود.

    ReplyDelete
  15. ببين امير اين شمس لنگرودی واسه قلندر اينارو گفته ها!!داشته باش قضيه رو!!

    ReplyDelete
  16. اگه بانو بانو باشه...هيچوقت خسته نميشه..

    ReplyDelete
  17. تا دست تو را به دست آرم

    از كدامين كوه

                   مي بايدم گذشت

                                       تا بگذرم

    از كدامين صحرا

    از كدامين دريا

                    مي بايدم گذشت

                                       تا بگذرم.

    ReplyDelete
  18. هيچ وقت شعرای لنگرودی رو نمی فهميدم. نمی دونم چرا وقتی تکه تکه هاشو اينجا می خونم قابل لمس می شه.

    ReplyDelete
  19. بسيار زيبا ..و...

    ReplyDelete
  20. گل جامه در از دست تو ای چشم نرگش مست تو ای شاخه ها آوست تو ای باغ بی پايان من....

    ReplyDelete
  21. سلام امير جون. حال و احوالت چطوره. بيا يه سری به ما بزن. خوشحال ميشيم

    ReplyDelete
  22. صورتک خیالیDecember 12, 2005 at 6:11 AM

    اوه اوه! عجب جيگری شدي!

    ReplyDelete
  23. فوق العاده بود.....وبلاگ ما ۳ نفرس منو سوسو و هدی...منم با اتحاد موافقم

    ReplyDelete
  24. اينا رو به بانو هم می گی يا فقط به خورد ما می دی؟(می دونی چی می گم که!!!)

    ReplyDelete
  25. من هم همونی که آلن گفت...;)

    ReplyDelete
  26. سلام

    قشنگه نوشتن

    قشنگه با عشق حرف زدن

    ولی ادم اگه فکر ميکنه ميتونه به حرفاش عمل کنه بايد شروع کنه به حرف زدن!

    ReplyDelete
  27. ديدن داره چشمای اين بانو...

    ReplyDelete
  28. چقدر دلنشين بود اين پستت امير جان...يه جور بد خوبی شدم....يا حق!

    ReplyDelete
  29. منوچهر سابق!December 12, 2005 at 12:35 PM

    اوهوم.... ما که نفهميديم

    ReplyDelete
  30. با سطر اول نظر آقای محمدفائق موافقم امير...........

    ReplyDelete
  31. چند وقته سعی نکردی حرفايی که به اين قشنگی می نويسی را بيان کنی؟؟؟؟ بعضی حرفا با صدای خود آدم زيباتر و تاثير گذارتر و صدالبته نتيجه بخش خواهد بود!!

    ReplyDelete
  32. سلام. بوی بارون مياد ريفيق!!! بوی نجيب بودن و سرودن. بوی کوچه هايی که هيچ وقت ازشون نگذشتم
    بی خيال اگه تلخيم ريفيق. اين نيز بگذرد!

    ReplyDelete
  33. دل مون که خوش نيست!... پس چرا به فکر رفتنی؟!

    ReplyDelete
  34. قشنگ بود با تبادل لينک موافقی؟!! ;)

    ReplyDelete
  35. منم نگاهای خانوم بچاها رو مخصوصا وقتی سرشو مياره پايين و از بالا نگام ميکنه بسيار دوس ميدارم!

    ReplyDelete
  36. اسامی ثبت شده بود آنهم چه جور درست مثل اسامی قبول شدگان کنکور ! ديروز از- الف - تا -ر- را اعلام نمودند و امروز از- ز -تا -ی - از کلام خودت ؛ دلت خوش !

    ReplyDelete
  37. برادر بزرگهDecember 12, 2005 at 10:25 PM

    سلام و  درود  ...

    ReplyDelete
  38. امیر(سردرگم سابق کافر فعلی )December 13, 2005 at 2:51 AM

    سلام
    حق گفتی
    کم گوی ...
    خوشحال شدم از آشنائيت
    حق يارت
    امير

    ReplyDelete
  39. سلام/ الکن نبوده ايم/ به لکنت فتاده ايم!

    ReplyDelete
  40. چه اميدی....

    ReplyDelete
  41. هزارو یک روزنهDecember 13, 2005 at 5:57 AM

    قشننگن امیر جان/امیدوارم این آشوب دلت یکم رو به ساحل بره صدفای قشنگ محبت ببینه و ....../تخیلم بند اومد:))

    ReplyDelete
  42. هر چه از دوست رسد نکوست / توکه جای خودت را داری و ميدانی برارجان.

    ReplyDelete
  43. چه حالی ميکنه بانو

    ReplyDelete
  44. سلام امیر جان یک مدت نبودم. اینجا چه خبراست. خوب سر ملت با عاشقیت گرم کردی. خوش باشی.

    ReplyDelete
  45. چاکر «بانو» هم هستيم

    ReplyDelete
  46. در باره ی پست قبليت.... ( بهتره هيچی نگم) اما درباره ی اون ولايت ما حتما درباره اش يه بار کامل مينويسم. مخلصيم

    ReplyDelete
  47. سلام ../// امير جان خسته نباشی و زندگی به کامت شيرين باد ..

    ReplyDelete
  48. حالا دارم فکر می کنم که حرف اگر حرف کسی باشد که دوستش دارم، بگذار که طولانی باشد، بگذار که تکراری باشد...

    ReplyDelete
  49. عاشقانه هايی که می نويسی معرکه اس....

    ReplyDelete
  50. حرفی نمی زنم که موجبات رنجش آقا امير رو فراهم بياره !

    ReplyDelete
  51. سلام . تو سلامتی؟

    ReplyDelete
  52. هرم نگاه؟...آری هرم نگاه می تواند آرامش بخش باشد اگر نسوزاندمان...مراقب باش

    ReplyDelete