آنها که تنها زندگی ميکنند/متوجه نيستند/که چه هولناک است/ بيصدايی/چطور آدم با خودش حرف ميزند/چطورمی رود جلوی آينه/تشنه يک هم سخن/متوجه نيستند...اورهان ولی
من از بچگی تنهايی رو دوست داشتم...خيلی اهل بيرون رفتن از اتاق و به طريق اولی خونه نبودم.و فکر ميکردم به اين ميگن تنهايی...اما تنهايی واقعی رو وقتی شناختم که سال ۷۴ اومدم تهران.ميدونين تنهايی وقتی عاليه که اختيار پايان دادن بهش با خود ادم باشه...يعنی بدونی هر وقت که خودت خواستی ميتونی از غار بيای بيرون.مطمئن باشی بيرون اون غار ادمايی هستند که دوستت دارند و ازون مهمتر هر وقت که اراده کنی در دسترسند.اماوقتی اين تنهايی بهت تحميل ميشه و تو هيچ اختياری در پايان دادن بهش نداری شکل داستان فرق ميکنه...اونوقت تنهايی ميشه همون تنهايی که اورهان گفته...
پی نوشت۱:اين تنهايی هميشه انرژی بره ولی تو يه مناسبت هایی مثل روز تولد ادم،تحويل سال نو،شب يلداو...ديگه تنها موندن مصيبت ميشه.يه تشکر ويژه از اميرحسين که نذاشت يلدای امسال برام مصيبت شه!
پی نوشت۲:ديشب کمی بيخوابی به سرم زد اومدم شروع کردم به نوشتن...طنز نابی شده بود در مورد بی خوابی.ازون نوشته ها که جوششی اند نه کوششی ولی تف به گور اين اينترنت.حيف شد!
سلام . ما تازه وبلاگ زديم اما تازه كار نيستيم . حالا هم از شما تفاضا داريم به ما هم سر بزنيد . البته در صورت امكان . ما هم به شما زياد سر ميزنيم . يك رابطه ي متقابل
ReplyDeleteتنهائی يعنی هيچ چيز و همه چيز ....
ReplyDeleteبه تنهائی من هم سری بزن
من بانظر اين « ولی » موافقم .
ReplyDeleteبا قسمت آخر به شدت موافقم...همون جريان تف و گور و اين حرف ها رو می گم....يا حق!
ReplyDeleteاين حرفها را تا مغز استخونم حس ميکنم ... حتمن خودت ميدونی ...
ReplyDeleteحالا يعنی الان تو غار گير کردی؟
ReplyDeleteولی چقدر قشنگ تنهايی را توصيف کرده... من امسال تازه با تمام وجود حس کردم تنهايی اونم شب يلدا يعنی چی...احسنت به اميرحسين که تو رو تنها نذاشت
ReplyDeleteيک دونه از اون علايم لپ گلی برای من بزار آقا به ما خوش گذشت ... شما لطف کردی ....
ReplyDeleteهوم.... بد جوري دركت ميكنم .. يادته يك بار آهنگ كني جي رو به اسم تنهايي گوش ميداديم ... تنهايي هميشه قشنگيش مال وقتيه كه تنها نيستي ....
ReplyDeleteاز غارت بيرون نيا که همه رو طاعون برده!
ReplyDeleteچه زيباست تنهايی را با خدا گذراندن .
ReplyDeleteدلم سيب می خواد.........
ReplyDeleteعالم تنهايی هم واسه خودش عالميه که تا توش بناشی نميتونی حسش کنی! خدا کنه هميشه توی تنهاييات خوش باشی...
ReplyDeleteقدر امير حسين رو بدون. ما شب يلدامون با مصيبت گذشت. تنهايی. تنهايی. تنهايی عريان.
ReplyDeleteاشاره کن که بشکفم/ حتی درين يخ بستگی ...
ReplyDeleteچاکر هر چی مرد! به چشات قسم، عمر روزای گندمون ميگذره!
تعريفت از تنهايی خود خواسته و تنهايی اجباری بسی جالب بود.منم در تنهايی خودم به اين نتيجه رسيده بودم. بزن قدت رفيق هم عقيده ايم.
ReplyDeleteهولناک...تنهايی...بی خوابی...تحميل........چقدر همون تنهاييم! چه هولناک بهمون تحميل شد!
ReplyDeleteسلام . فکر کنم به برخی روزای من نزديک شدی . قدر دوستان خوبی چون اميرحسين رو بدون . ميدونم نصيحته بی جايی بود .
ReplyDeleteهی تنهايی...می دونی چيه؟ چشمات رو که باز باز کنی می بينی خيلی ها هستند اون بيرون دروازه ی تنهايی هات اما تو نديدی شون....شايد خيلی ها هم نبودند اما تو فکر کردی که هستند..بالاخره شناختن و پیدا کردن اميرحسين ها نياز به تنهايی داره...
ReplyDeleteاولن يعنی چی که حيف شد؟ يعنی هيچ جا سيوش نکرده بودی؟.....و بک هم نزدی که برگرده و سیوش کنی؟ .../ دومن اینکه فکر کنم تا امیر حسینو داری غم تنهایی رو نداشته باش!.../سومن درباره ی تنهايی درست ميگی. تصورش هم آدمو می ترسونه. اما شايد مثل بعضی از فکر های وحشتناک، تصورش از خودش وحشتناک تر باشه. وقتی توی جريان تنهايی قرار بگيريم. شايد بتونيم يه جوری خودمونو باهاش سازگار کنيم. نمی دونم. فعلن رفتم تو فکر رابينسون کروزو....
ReplyDeleteخب تو ورو بنويسش امير جان.من که اول تو دفترم می نويسم بعد.اونم ظنز که به اين زوديا سراغم نمياد./راستش به تنهايی اعتقاد ندارم.هون امير حيسنو و امثالشو می تونستی خودت جور کنی.يعنی اينکه خودت سراغشون بری.اين يعنی تنها موندن اخيتياری ولی تنها موندن فرق داره.مثل بعضيا که بقيه رو از خودشون فراری ميدن بعد ميگن تنها مونديم/که البته تو توی ايندسته بی شک نيستی....حالا خوش گذشت بهت آقای تنهای اميدوار؟:)
ReplyDeleteبابا انقدر نگو تنها موندم تنها موندم اين بانوت مياد پوست از سرم می کنه که چرا گذاشتم رفتم. در ضمن اين سی دی بد مبتذل و در پیت بود خيلی حال داد مرسي. فاز داد
ReplyDeleteببين داداش من شخصا بی واسطه سند دست اول مخلص تنها و ناتنهاتم!
ReplyDeleteنوشتت منو ياد دوست عزيزي انداخت كه يه مدت كوتاهيه تهرانه ...
ReplyDeleteيه جورايي شايد تنهاييش از نوعي باشه كه تو نوشتي ...
دلم براش تنگ شده ...
دقیقا می فهمم چی میگی عمو .
ReplyDeleteراستی دل ما برای شما تنگ شده است عمو . همینجوری کلا .
ReplyDeleteيه جمله ای هم بود از يه يارويی که اگه اشتباه نکنم دوستت خرپره گذاشته بود چند وقت پيش که تنهايی خوبه به شرطی که گاه گاه کسی بياد تا درباره اش حرف بزنيم . اينجا انديکاسيون داشت .
ReplyDeleteسلام امير جان.به تو هم مبارک.خوش باشی
ReplyDeleteو من
ReplyDeleteبه سوی آینده ای مبهم خواهم رفت
و برای رفتن
باید از جاده های تاریک گذشت
و براي گذشتن
باید دید
و برای دیدن
نور لازم است
یادم باشد شمعی با خود ببرم
دلم شور می زند!
می دانم، می دانم چیزی را فراموش خواهم کرد......./نو شدم بيا به ديدنم
يه دفعه ديدی يکی پريد تو
ReplyDeleteچه بد هميشه نوشتههات رو يه جا ذخيره کن برا منم پيش اومده .مطلبت راجع به تنهايی خوب بود مخصوصن که چيزی شبيه به اين رو کسی که برام خيلی عزيزه در مورد غربت گفته بود...
ReplyDeleteبه نظر من تنهائی اگه بهتر از تنها نبودن نباشه ، چيزی از اون کم نداره ، هر کدوم يه داستانن و فراز و فرود خودشون رو دارن ، چه خوبه که آدم هر دو رو اون طوری که باید تجربه کنه........ !
ReplyDeleteمگه می شه امير تو اشتباه کنی؟حرفت درسته .ارامنه ۱و ۶ ژانويه رو جشن می گيرند.اما ايشان بزار به يه پخی بشم بين مسيحيان دو هفته وحدت از ۲۵ دسامبر تا ۶ ژانويه رديف می کنم:))
ReplyDeleteاما به علت اينکه مادر اين الاحقر پروتستان و پدر این کوچکترین ارتودکس هستند و بودندو بنده هم بی دين تشريف دارم . هم کريسمس و ۶ ژانويه را جشن می گيريم(به این می گن تساهل و تسامح فرصب طلبانه لذت جویانه عشق و حال پرور هدیه گیر و با مستی اضافه!!!!)
ReplyDeleteايشان =انشالله (دو ساعت دارم فکر می کنم کلمه اول با کلمه دوم چه تشابهی داره که اشتباه به جاب اون اینو تایپ کردم عقلم قد نداد.)
ReplyDeleteولی امير ما تنها بدنيا اومديم و تنها از دنيا می ريم. تنهايی چيزيه که پايان نداره. فقط می شه با با هم بودن قابل تحملش کرد.
ReplyDelete