۱-زخم هایی هست که در مسیر زندگی میزنی و میخوری و فکر میکنی تمام شده برایت چه وقتی که رنجیدی و چه وقتی که رنجاندی اما خواب ها نمیگذارند که این خیال پا بر جا بماند.مدام خودت را میبینی که دارد تهدید میکند یا تهدید میشود و می فهمی که ای دل غافل زخم همچنان خون چکان است و فقط تو خونریزیش را نمیبینی...توجه به این خوابها لااقل باعث میشود دریابی که ضعفی آنجا هست و زخمی که میتواند تصمیم گیریت را زیر سوال ببرد و تحت تاثیر تجارب تلخ قدیمی قرار دهد...عالم خواب را دریابیم!
۲-دارم فکر میکنم که چه مساله مهمی است این زن درون و مرد درون(آنیما و آنیموس)و باز هم دارم فکر میکنم چند تا فیلم سینمایی خوب داریم که ابعاد مختلف این ماجرا را باز کرده اند و اینکه کاش میشد یک دوره نمایش فیلم گذاشت و در مورد آنیما و آنیموس حرف زد.
۳-دیشب برای اولین بار با کودک درونم حرف زدم و جوابش شگفت انگیز بود.مستقیم به درد کهنه ای اشاره کرد که فقط یک کودک میتوانست رویش انگشت بگذارد.کتاب شفای کودک درون را حتمن تجربه کنید
من بايد به اين پند شماره ۱ گوش بدم ها
ReplyDeleteبعدشم که اين سه گانه تون کاش سيصد گانه بود. خيلی کيف داشت
ReplyDeleteامروز با کامنت گذاشتن خيلی صفا می کنم. تقريبا هرجا رفتم سريالی کامنت گذاشتم
ReplyDeleteبعدشم اينکه وبلاگتون خيلی جالبه به کلبه نداشته من هم سر بزنيد چون اونم خيلی جالبه!
ReplyDeleteباشه باشه رفتم به خدا
ReplyDeleteاينم يه بار ديگه بگم که دلم کباب شد برای کودک درونتون
ReplyDelete1.توجه به اين خواب ها فقط سبب سردرد می شه!
ReplyDelete2.......!!
3.....!!!
از ۲ و ۳ نتيجه می گيريم:شما حتماً نمی خوابید که این همه وقت آزاد دارید!
مثلا چه فيلمهايی می شه بگی؟ انگار ديشب هم از اون شبها بوده ها؟! از اون شبهای روشن
ReplyDeleteمنم مثل کتايون..دلم خواست بدونم چی بوده اين مکالمه تو و کودک درونت... و خوابها و زخمها و ترس از دوباره زخم زدنها و زخم خوردن ها...ميدونی مساله اينجاست که ترس زخم زدن خيلی بيشتر ادم رو عذاب ميده تا زخم خوردن
ReplyDeleteباهمه حرف می زنيم اله خودمون .
ReplyDeleteبه همه چی اهميت ميديم اله خودمون .
در راه حل ها همه چيو ميبينيم اله خودمون .
يادآوری زخمها چه حسنی دارد جز به تلخی بردن عسل را ...
ReplyDeleteمن فکر کنم بايد با بزرگ درونم حرف بزنم!!
ReplyDeleteخواب ها موضوعات و فضا های خوبی برای نوشتن هم هستند.
ReplyDeleteبا تلخ مثل عسل به روزم
سوال خصوصی پرسيدن اصلا مودبانه نيست ولی وقتی يکی از خلوتش می نويسه ،یه بی ادبی هم مثل من پیدا میشه که بپرسه: وقتی از زخمهای گذشته حرف می زنیم ؛ آیا برای کسی که امروز در همین لحظه کنار ماست و زخم ونیش و نوش و ... رو با ما شریکه ، از این یادآوریها آزرده نمیشه؟ کسی که الان حضور داره (شاهدش همون پست بارونی پایین ) آیا جایگاهش رو در معرض خطر نمی بینه اگر که حس کنه ما هنوز گاهی در گذشته گیر می کنیم؟
ReplyDeleteپ.ن: این یک کامنت نیست!
پ.ن: این یک سوال کاملا شخصی بوده و طرح اون صرفا بنا به دلایل خصوصی است .