برای آدمی که درونش یک پوزیدون جوششی و یک هرمس عجول دارد صبور بودن شاید سخت ترین کار دنیا است اما باید صبور باشم.این هم شاید تمرین من باشد که بتوانم با لبخند صبر کردن را یاد بگیرم.همین!
پی نوشت۱:خدا این باعث و بانی وبلاگ را با شهدای کربلا محشور کند که انقدر اختراعش به درد سوپاپ اطمینان شدن میخورد
پی نوشت سانچویی:آره ارباب فکر کن سوفاف نداشتی بعد زبونم لال میترکیدی بعد احتمالن کل خاورمیانه میرفت رو هوا
آره جنوب برای زندگی خوب نیست...
ReplyDeleteبه نظر من هم سخت ترین کار دنیا صبور بودن.
ReplyDeleteهمیشه وقتی کتاب یا مطلبی میخونم، انقدر توش غرق میشم و با اون متن همذاتپنداری میکنم که میتونم قیافه ی و ظاهر نویسنده رو هم تصور کنم؛اینا رو نوشتم برای اینکه بگم وقتی مطلب قبلی رو خوندم به جای امیر همیشگی، یک عارف کهنه کار با ریشای بلند خاکستری اومد تو نظرم!!! "درخت زندگی" شاهکار بود دوست جان!
ReplyDeleteسوپاپ؟ نمیدونم ، شاید! ولی برای خود من نوشتن راهیه که با اون به مشاهده میرسم، البته گاهی!
ReplyDeleteبعد از اینکه وب زیبایی دارید باید بگویم خیلی با حال گفتی
ReplyDeleteالبته گاهی این زنگها بعد از ترکیدن به صدا در میان..نگو سوپاپه وطنی بوده;)
ReplyDeleteاینجور پست ها که خیلی دیگه تخصصی اسطوره شناسی و این حرف ها هستند را باید برایشان پی نوشت های روشنگرانه بنویسی. همه که بلد نیستن که این پوزیدون و هرمس و این جور آدما کی هستند که تو با هاشون رفت و آمد پیدا کردی!
ReplyDelete