روزهایی که وبلاگ نمینویسم انگار نیمه تمامم جورهایی.انگار به وظیفه ای بزرگ و مهم عمل نکرده ام یا کار ناتمامی مانده به دوشم که باید انجام شود.روزهایی که وبلاگ نمینویسم پای شوق و ذوقم انگار لنگ است،صبح دلیلی نیست برای اینکه با عجله کامپیوتر را روشن کنم و ببینم کامنت جدید چه دارم و بازدید کننده چند تا.روزهایی که وبلاگ نمینویسم...
پی نوشت:برای لبنان خوشحالم.آن یک تکه خاک لب مدیترانه را جورهایی مثل وطن خودم دوست دارم و نمیدانم هم چرا.شاید زمان هایی دور در زندگی های قبلی لبنانی بوده ام یا...در هر حال این توافق دوحه و بازگشت زندگی به لبنان از معدود خبر های خوش سیاسی این چند وقت اخیر بود برایم
روز هایی که وبلاگ نمی نویسی نیمه تمام که هیچی اصلن انگار روز شروع نمی شه...
ReplyDeleteاین خودش یه انرژی میشه واسه نوشتن.خیلی خوبه.
ReplyDeleteیعنی رسماَ معتادی دیگه .... نه ؟
ReplyDeleteبنویس پس ... وبلاگ می تواند دلمشغولی پاک و بزرگی باشد در این روزگار بد
ReplyDeleteروزهایی که وبلاگ نمی نویسی دلم غصه می خوره خفن
ReplyDeleteدرباره وبلاگ نویسی تعبیر من اینه.مثل استخوانی در گلو .نه می شه انداختش بیرون نه می شه قورتش داد
ReplyDeleteمنم برای لبنان خوشحالم به شرطی که به گفته خودشان حزب ولایت فقیه باز هوس بازی نکند
ReplyDeleteروزهایی که وبلاگ نمی نویسی هی می خوای بری بنویسی و هی نمی نویسی بعد چون هی می خوای یه کاری انجام بدی و نمی دی در نتیجه کلن کارهای دیگه هم نمی تونی انجام بدی.نتیجه منطقی اینه که مثل بچه آدم بلاگ بنویس که بعدش بری سر کارت تا کار مملکت رو زمین نمونه!
ReplyDeleteبه سبیبلت قسم مرد نیت کرده بودم امروز هم اگه نمی نوشتی بیایم و یک کامنت پدر مادر دار و یک پیامک نثارت کنم و آنچه در دل دارم بگویمت
ReplyDeleteروزهایی که نمی نویسی ما هم خماریم.البته این پستهای کوتاه فقط در حد رفع خماریه نه بیشتر.دلم از اون پستهای پدر و مادردارت میخواد. از اونا که 3تاشو توی1 روز مینویسیو ادم وقتی به فاصله ی چند ساعت سر میزنه به نت و ذوق زده میشه.
ReplyDeleteامان از روز هایی که نمینویسی ............
ReplyDeleteدر مورد بلاگ ننوشتن
ReplyDeleteشدیدا هم عقیده ایم
eeeeeهنوز که روزت روز نشده!
ReplyDelete