یکی از خرید های خارجی شرکت دچار تاخیر فراوان شده بود و فشار مشتری مربوطه روی من کمر شکن.شش هفته سر دواندمش و امروز بالاخره عاصی شدم رفتم به ریاست گفتم« بیا پیش پرداختشون رو برگردونیم و خلاص من دیگه عاصی شدم».فرمودند از همین تهران بخر بده.عرض کردم «همه بازار رو گشتم نیست این چه وضع جنس آوردنه و اینا»فرمودن تو فهرست کالا رو بده من میخرم.توی دلمان عرض کردیم هه! چون همه بازار را شخم زده بودیم با وجدان آسوده و به نیت پوز زنی رفتیم خدمتشان عارض شدیم بفرمایید این فهرست...یکساعت نگذشته بود که تشریف آوردند و گفتند بیا این کالا زیر قیمت خواسته شده خودت.رسمن پوز اینجانب به خاک مالیده شده و کلیوم خاک مال شده ایم به طوری که ظرف دو ساعت گذشته رویمان نمیشود از حوالی اتاق ایشان تردد کنیم
پی نوشت فولکلوریک:دست بالای دست بسیار است
پی نوشت تراژیک:چاه مکن بهر کسی اول خودت دیگر کسی
پی نوشت بی ربط:خدا وکیلی این شعر امیر احمد تنها تسکین دماغ سوختگی امروز من بود
اووووووووووووووووووووووول
ReplyDeleteرودر بایستس = رو در بایستی
ReplyDeleteپیش میاد دیگه
ReplyDeleteبابا بی خیال رفیق، شما وبلاگتو بنویس با بقیه کارا کارت نباشه، ما حمایتت میکنیم خفن!
ReplyDeleteاین پستت باحال بود .کلی خوشمان آمد!
ReplyDeleteنمیدانستیم اخوی شما تا این حد شاعر میباشند!شعر بسیار زیبایی بود.
ReplyDeleteآخی..به روی خودت نیار خان جان.,
ReplyDeleteدرباره پرسپولیس یک سکانس خیلی بانمک داره که توی دانشگاه هنرکلاس طراحی آناتومی دارن بعد یک دختر خانم چادری رو گذاشتن وسط کلاس و دارن نقاشی ش می کن هاااااااااااای خندیدم هاااااا
ReplyDeleteمرسی دادا... خیلی دوست دارم
ReplyDeleteاه اصلن اين روزهايي کاري که آدم ضايع مي شه رو دوست ندارم!
ReplyDeleteهمینه که کارکردن سخته
ReplyDelete