درود ...از میان شما پرشینها کسی می تواند به من کمک کند.وارد وبلاگ من که می شوید پس از چند ثانیه خودبخود سایت تغییر می کنه و می ره روی یه آدرس دیگه. چه کنم؟ چی شده؟
یه مطلبی تو روزنامه مرحوم شرق خونده بودم: "پیش ازآنکه پرومته آتش الهی را برای انسانها بدزدد، افراد بشر مانند حشراتی پنهان شده در قعر زمین بودند،نه قادر به تفکر بودند و نه توانایی آن را داشتند که خود را از آنچه که در فراسویشان بود جدا سازند. پرومته میگوید: من آنها را وادار کردم که موجوداتی عقلانی شوند اما پرومته علاوه بر هوش هدیه دیگری نیز به انسانها داد که بسیار راز آمیز بود: "من در آنها امیدی کور قرار دادم" پوچی با هدیه پرومته به بشرآغاز میشود؛هوش و امیدی کور!" پست دیشبتون منو یاد این مطلب انداخت ببخش که نظرمو گفتم قصدم از روده درازی اینه که من مشتاق پستهایی هستم که شما توش به اساطیر یونان اشاره ای دارین، میشه راهنمایی کنین که چه کتابهایی رو مطالعه کنیم تا خودمون هم از تداعی این تمثیلها تو ذهنمون لذت ببریم؟
به گمانم شما متوجه منظور بنده شده اید و متوجه اید که حرف بنده این است که آدم خودش را به صورت تمام و کمال برای چیزی که تمام و کمال نیست فنا نمی کند. مطمئنم که منظور بنده را متوجه می شوید.
"انگار تا قیامت باید که سنگ باشم لال و کر و عقیم و مبهوت و لنگ باشم من آدمم!و باید حسرت به دل بمیرم در آرزوی یک ماه - عمری پلنگ باشم" / منیره حسین نژاد
سال نوت به شادی. البته می دونم که دیگه دیر شده اما هنوز فروردین که هست! بگذریم، گاهی بهت سر می زنم و چند پستی ازت رو می خونم همیشه می دونم که وقتی می آیم اینجا مطلب خوندنی حتما یکی دوتا لااقل گیرم می آید. یک چیزهایی نوشتم که ناتموم پاک کردم بی خیالش. فقط آرزو می کنم خوش و سلامت باشی.
ای بابا ، من خیلی ناراحتم فکر میکنم اینقدر آیه یاس خوندم، امیرحسین، افسرده شده اعتماد بنفس رو حال کنین!! یل باش اخوی تو تنها وبلاگ نویسی هستی که حتی در اوج ناامیدی مینویسی، خوشم میومد که هر وقت با خودم میگفتم اینم به یه غیبت صغری میره فردا میدیدم حدسم غلطه. پس چی شد؟
سلام. دلم برای این خونه آبیت تنگ شده بود:) البته برای صاحب گنده بکش هم. فکر میکنی اگر کامندونی رو غیر فعال کنی کسی نمیتونه توی پست بعدی بنویسه: نفرمااااااااااااایید!!!! کلمه ها بیخ ریش شما بسته اند تا هستید. باشید همیشه.
امیر شاید رفته سفر تا اعماق خودش .آدمی خسته که می شود نمی شود به زور راهیش کرد..... نه قهر کرده نه می خواهد که ننویسد فقط بذاریم کمی بخوابد با خودش باشد با کلمات آشتی کند....خودش شود باز...
اگر برآید...
ReplyDeleteمنظقا ( لابد ) این کردار عاشقانه ی نامتناهی فقط برابر با شان و برازنده ی معشوقی لایتناهی می باید باشد.
ReplyDeleteچه قشنگ
ReplyDeleteدرود ...از میان شما پرشینها کسی می تواند به من کمک کند.وارد وبلاگ من که می شوید پس از چند ثانیه خودبخود سایت تغییر می کنه و می ره روی یه آدرس دیگه. چه کنم؟ چی شده؟
ReplyDeleteامیر من الان اشکم درومده چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ReplyDeleteبودن با کسی که دوستش داریم بهتر است یا بودن با کسی که دوستمان دارد؟تو بگو!
ReplyDeleteبودن با کسی که دوستش داریم بهتر است یا بودن با کسی که دوستمان دارد؟تو بگو!
ReplyDeleteو اگه ماهی نباشه؟
ReplyDeleteشعرهای بس خوندنی داره.
ReplyDeleteاسم درستش هم فاضیل حوسنو داغلارجا هست که به رسم الخط فارسی میشه فاضل حُسْنی داغلارجا.
ت
ReplyDeleteیه مطلبی تو روزنامه مرحوم شرق خونده بودم:
ReplyDelete"پیش ازآنکه پرومته آتش الهی را برای انسانها بدزدد، افراد بشر مانند حشراتی پنهان شده در قعر زمین بودند،نه قادر به تفکر بودند و نه توانایی آن را داشتند که خود را از آنچه که در فراسویشان بود جدا سازند. پرومته میگوید: من آنها را وادار کردم که موجوداتی عقلانی شوند اما پرومته علاوه بر هوش هدیه دیگری نیز به انسانها داد که بسیار راز آمیز بود:
"من در آنها امیدی کور قرار دادم"
پوچی با هدیه پرومته به بشرآغاز میشود؛هوش و امیدی کور!"
پست دیشبتون منو یاد این مطلب انداخت ببخش که نظرمو گفتم
قصدم از روده درازی اینه که من مشتاق پستهایی هستم که شما توش به اساطیر یونان اشاره ای دارین، میشه راهنمایی کنین که چه کتابهایی رو مطالعه کنیم تا خودمون هم از تداعی این تمثیلها تو ذهنمون لذت ببریم؟
اینم یه جورشه
ReplyDeleteآنکه تو را دوست می دارد
ReplyDeleteدر تو رها می شود
چقدر این دوستداشتنهای بیدلیل
ReplyDelete... خوب است
مثل همین باران بیسوال
که هی میبارد ....
که هی اتفاقا آرام و
شمرده
شمرده
میبارد....
سید علی صالحی
به گمانم شما متوجه منظور بنده شده اید و متوجه اید که حرف بنده این است که آدم خودش را به صورت تمام و کمال برای چیزی که تمام و کمال نیست فنا نمی کند. مطمئنم که منظور بنده را متوجه می شوید.
ReplyDeleteعشق یک در گیری است یک درگیری که سخت به دل می نشیند که دوست نداری تمام شود.
ReplyDeleteمطلب من خارج از موضوعه و اون اینکه:
ReplyDeleteهمین مونده بود که حسرت قرقیزستان رو بخوریم که میخوریم ......
میشه یه کامنت دیگه بذارم تا امیرحسین برگرده؟؟
ReplyDeleteآنکه تو را دوست میدارد
همه حقی بر تو دارد
حتی حق اینکه
دیگر دوستت نداشته باشد
نمیدونم از کیه؟ شاید شما بدونین؟
"انگار تا قیامت باید که سنگ باشم
ReplyDeleteلال و کر و عقیم و مبهوت و لنگ باشم
من آدمم!و باید حسرت به دل بمیرم
در آرزوی یک ماه - عمری پلنگ باشم" / منیره حسین نژاد
بعد از مدتها اومدم ببینم این داداشمون حالش چطوره ؟
ReplyDeleteدریای روحت مثل همیشه طوفانیه که خان داداش ؟؟؟
بعد از مدتها اومدم ببینم این داداشمون حالش چطوره ؟
ReplyDeleteدریای روحت مثل همیشه طوفانیه که خان داداش ؟؟؟
سکوتت طولانی شده!
ReplyDeleteبد عادتمون کردی ها!
کجایی؟
سال نوت به شادی. البته می دونم که دیگه دیر شده اما هنوز فروردین که هست!
ReplyDeleteبگذریم، گاهی بهت سر می زنم و چند پستی ازت رو می خونم همیشه می دونم که وقتی می آیم اینجا مطلب خوندنی حتما یکی دوتا لااقل گیرم می آید.
یک چیزهایی نوشتم که ناتموم پاک کردم بی خیالش. فقط آرزو می کنم خوش و سلامت باشی.
ای بابا ، من خیلی ناراحتم
ReplyDeleteفکر میکنم اینقدر آیه یاس خوندم، امیرحسین، افسرده شده
اعتماد بنفس رو حال کنین!!
یل باش اخوی
تو تنها وبلاگ نویسی هستی که حتی در اوج ناامیدی مینویسی، خوشم میومد که هر وقت با خودم میگفتم اینم به یه غیبت صغری میره فردا میدیدم حدسم غلطه. پس چی شد؟
همچنان رفرش می کنیم...
ReplyDeleteسلام. دلم برای این خونه آبیت تنگ شده بود:) البته برای صاحب گنده بکش هم.
ReplyDeleteفکر میکنی اگر کامندونی رو غیر فعال کنی کسی نمیتونه توی پست بعدی بنویسه: نفرمااااااااااااایید!!!! کلمه ها بیخ ریش شما بسته اند تا هستید. باشید همیشه.
امیر شاید رفته سفر تا اعماق خودش .آدمی خسته که می شود نمی شود به زور راهیش کرد..... نه قهر کرده نه می خواهد که ننویسد فقط بذاریم کمی بخوابد با خودش باشد با کلمات آشتی کند....خودش شود باز...
ReplyDeleteکوتاه و کامل
ReplyDeleteکجایی پس؟
ReplyDeleteدل نگرانیم مخصوصن تو این ایام ....
هنوز که نمرده زبونم لال؟
ReplyDeleteسلام عزيز
ReplyDeleteبد نگرانتيم ... غمگين يا شاد، بي حوصله يا ....
فقط باش
خیلی بی ربطه ولی بارسا رو دیشب داشتی!
ReplyDelete