Wednesday, April 7, 2010

گفتم که ماه من شو

 


آن که تو را دوست می‌دارد


برهنه می‌شود


رو ‌در‌ روی ماه


آن‌قدر عشق می‌ورزد


تا بمیرد


 


فضیل حسنو داغلارجا- محسن عمادی

32 comments:

  1. اگر برآید...

    ReplyDelete
  2. منظقا ( لابد ) این کردار عاشقانه ی نامتناهی فقط برابر با شان و برازنده ی معشوقی لایتناهی می باید باشد.

    ReplyDelete
  3. درود ...از میان شما پرشینها کسی می تواند به من کمک کند.وارد وبلاگ من که می شوید پس از چند ثانیه خودبخود سایت تغییر می کنه و می ره روی یه آدرس دیگه. چه کنم؟ چی شده؟

    ReplyDelete
  4. امیر من الان اشکم درومده چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ReplyDelete
  5. بودن با کسی که دوستش داریم بهتر است  یا بودن با کسی که دوستمان دارد؟تو بگو!

    ReplyDelete
  6. بودن با کسی که دوستش داریم بهتر است  یا بودن با کسی که دوستمان دارد؟تو بگو!

    ReplyDelete
  7. و اگه ماهی نباشه؟

    ReplyDelete
  8. شعرهای بس خوندنی داره.
    اسم درستش هم فاضیل حوسنو داغلارجا هست که به رسم الخط فارسی میشه فاضل حُسْنی داغلارجا.

    ReplyDelete
  9. یه مطلبی تو روزنامه مرحوم شرق خونده بودم:
    "پیش ازآنکه پرومته آتش الهی را برای انسانها بدزدد، افراد بشر مانند حشراتی پنهان شده در قعر زمین بودند،نه قادر به تفکر بودند و نه توانایی آن را داشتند که خود را از آنچه که در فراسویشان بود جدا سازند. پرومته میگوید: من آنها را وادار کردم که موجوداتی عقلانی شوند اما پرومته علاوه بر هوش هدیه دیگری نیز به انسانها داد که بسیار راز آمیز بود:
    "من در آنها امیدی کور قرار دادم"
    پوچی با هدیه پرومته به بشرآغاز میشود؛هوش و امیدی کور!"
    پست دیشبتون منو یاد این مطلب انداخت ببخش که نظرمو گفتم
    قصدم از روده درازی اینه که من مشتاق پستهایی هستم که  شما توش به  اساطیر یونان اشاره ای دارین، میشه راهنمایی کنین که چه کتابهایی رو مطالعه کنیم تا خودمون هم از تداعی این تمثیلها تو ذهنمون لذت ببریم؟

    ReplyDelete
  10. اینم یه جورشه

    ReplyDelete
  11. آنکه تو را دوست می دارد
    در تو رها می شود

    ReplyDelete
  12. چقدر این دوست‌داشتن‌های بی‌دلیل

    ... خوب است


    مثل همین باران بی‌سوال

    که هی می‌بارد ....

    که هی اتفاقا آرام و

    شمرده

    شمرده

    می‌بارد....

    سید علی صالحی

    ReplyDelete
  13. به گمانم شما متوجه منظور بنده شده اید و متوجه اید که حرف بنده این است که آدم خودش را به صورت تمام و کمال برای چیزی که تمام و کمال نیست فنا نمی کند. مطمئنم که منظور بنده را متوجه می شوید.  

    ReplyDelete
  14. عشق یک در گیری است یک درگیری که سخت به دل می نشیند که دوست نداری تمام شود.

    ReplyDelete
  15. مطلب من خارج از موضوعه و اون اینکه:
    همین مونده بود که حسرت قرقیزستان رو بخوریم که میخوریم ......

    ReplyDelete
  16. میشه یه کامنت دیگه بذارم تا امیرحسین برگرده؟؟

    آنکه تو را دوست میدارد
    همه حقی بر تو دارد
    حتی حق اینکه
    دیگر دوستت نداشته باشد

    نمیدونم از کیه؟ شاید شما بدونین؟

    ReplyDelete
  17. سارا سراییApril 9, 2010 at 1:52 PM

    "انگار تا قیامت باید که سنگ باشم
    لال و کر و عقیم و مبهوت و لنگ باشم
    من آدمم!و باید حسرت به دل بمیرم
    در آرزوی یک ماه - عمری پلنگ باشم" / منیره حسین نژاد

    ReplyDelete
  18. یه دوست قدیمی !April 10, 2010 at 7:51 AM

    بعد از مدتها اومدم ببینم این داداشمون حالش چطوره ؟
    دریای روحت مثل همیشه طوفانیه که خان داداش ؟؟؟

    ReplyDelete
  19. یه دوست قدیمی !April 10, 2010 at 7:51 AM

    بعد از مدتها اومدم ببینم این داداشمون حالش چطوره ؟
    دریای روحت مثل همیشه طوفانیه که خان داداش ؟؟؟

    ReplyDelete
  20. سکوتت طولانی شده!
    بد عادتمون کردی ها!
    کجایی؟

    ReplyDelete
  21. سال نوت به شادی. البته می دونم که دیگه دیر شده اما هنوز فروردین که هست!
    بگذریم، گاهی بهت سر می زنم و چند پستی ازت رو می خونم همیشه می دونم که وقتی می آیم اینجا مطلب خوندنی حتما یکی دوتا لااقل گیرم می آید.
    یک چیزهایی نوشتم که ناتموم پاک کردم بی خیالش. فقط آرزو می کنم خوش و سلامت باشی.

    ReplyDelete
  22. ای بابا ، من خیلی ناراحتم
    فکر میکنم اینقدر آیه یاس خوندم، امیرحسین، افسرده شده
    اعتماد بنفس رو حال کنین!!
    یل باش اخوی
    تو تنها وبلاگ نویسی هستی که حتی در اوج ناامیدی مینویسی، خوشم میومد که هر وقت با خودم میگفتم اینم به یه غیبت صغری میره فردا میدیدم حدسم غلطه. پس چی شد؟

    ReplyDelete
  23. همچنان رفرش می کنیم...

    ReplyDelete
  24. سلام. دلم برای این خونه آبیت تنگ شده بود:) البته برای صاحب گنده بکش هم.
    فکر میکنی اگر کامندونی رو غیر فعال کنی کسی نمیتونه توی پست بعدی بنویسه: نفرمااااااااااااایید!!!! کلمه ها بیخ ریش شما بسته اند تا هستید. باشید همیشه.

    ReplyDelete
  25. امیر شاید رفته سفر تا اعماق خودش .آدمی خسته که می شود نمی شود به زور راهیش کرد..... نه قهر کرده نه می خواهد که ننویسد فقط بذاریم کمی بخوابد   با خودش باشد  با کلمات آشتی کند....خودش شود باز...

    ReplyDelete
  26. حسین محمدیApril 11, 2010 at 7:27 AM

    کوتاه و کامل

    ReplyDelete
  27. کجایی پس؟
    دل نگرانیم مخصوصن تو این ایام ....

    ReplyDelete
  28. هنوز که نمرده زبونم لال؟

    ReplyDelete
  29. سلام عزيز
    بد نگرانتيم ... غمگين يا شاد، بي حوصله يا ....
    فقط باش

    ReplyDelete
  30. خیلی بی ربطه ولی بارسا رو دیشب داشتی!

    ReplyDelete