دوستداشتن گاهی چنان وسیع میشود که آدمی از هراس سرگردانی، پناه میبرد به کلمات تا با نوشتن ، راه که نه، خود را بیابد. دوست داشتن اما گاهی چنان سرکش میشود که کلمات کاهل و لغات لاغر مینمایند ؛ این جور وقتها پناه میبری به واژهها، راهت نمیدهند و میمانی حیران، سرگردان.
دوستداشتن گاهی چنان عزیز میشود که آدمی، سرگردانیهایش در این وادی را با هزار مامن مبسوط، تاخت نمیزند... در سکوت، سرگردان دوستداشتن تو ام.
No comments:
Post a Comment