قدیمیترها، چیزی که گم میشد، جورابی، پارچهای، چیزی را گره میزدند به نشانه بستن بخت دختر شاه پریان و بر این باور بودند که خودش یا ابوی گرانقدرش میآیند و شی گم شده را اگر خودشان کف رفته باشند بر میگردانند سر جایش یا دندهشان نرم میجویند و مییابند... گمانم باید هر چه گره زدنی هست در اطرافم گره بزنم به نیت بستن بخت الهه کلمات، شاید که کلمههایم را به من بازگرداند؛ شاید که واژهها باز هم مرا محرم دانستند و آمدند.
دلم میگیرد وقتی اینطور خالی از کلمهام
وقتی خالی هم هستی بازم پری دوستم...دلت نگیره...یه موقع هایی آدم نوشتنش نمیاد
ReplyDeleteمی فهممت با تمام وجوووووووووووووووووووووووووووووووود...برمیگردن کمی صبوری کن کمی رها باش
ReplyDeleteمی فهممت با تمام وجوووووووووووووووووووووووووووووووود...برمیگردن کمی صبوری کن کمی رها باش
ReplyDeleteایضا دل ما
ReplyDeleteاین فقر واژگان ناشی از عدم وجود یا تنبلی هوش عاطفی (eq)است . وقتی به صورت محاکاتی از کلمات استفاده شود عمر تداول و حدود دایره لغات کوتاه و کوچک و محدود است. گفته اند که خویشتنداری و تسلط واداره ی هیجانات عاطفی اصولا باعث جایگیری حکمت است و "کلمه " ماده کار حکمت است. اگر کم شد حکمت کاهش یافت و چون افزایش یافت حکمت فزونی گرفت و کاهش حکمت و کلمه حکما از رهاشده گی در توفانهای عاطفی است. این رها شده گی همان عدم eq وجود است . هیجانات خود را اداره کن و نقش های انتهای ذهنت را تماشا کن و در ازای آن شب کلمه تحویل بگیر.
ReplyDeleteکلمه های من خیلی وقت است که نیستند. امیر باور نمی کنی چقدر همه جا را گشتم دنبالشان و نبودند. فکر می کنم وردی بلدند کلمه های امروزی که گم نمی شوند، اصولا ناپدید می شوند. باید از نو آفریدشان...
ReplyDeleteچرا من هر وقت میام اینجا تو توهم بی کلمه ای داری؟ غصه نخور امیر جون تو بدون کلمه هم از کلی آدمهای دیگه پر تری.
ReplyDeleteسکوت سرشار از سخنان ناگفته است...
ReplyDeleteهمیشه بعد از هر خالی بودنی آنچنان پر شدنی از سر می رسد که باید مراقب موج سهمگینش بود که البته بار معنایی اش از پیش بیشترست گرامی برادر.
ReplyDeleteوقتی باید با سی و دو حرف و ده رقم، حرفهایت را بزنی...
ReplyDeleteآی گفتی...
ReplyDeleteشما خالی از کلمه ای و این قدر زیبا می نویسی.
ReplyDeleteامیدوارم که با همون گره اول ، گره کلمات شما باز بشه.
ReplyDeleteمن در مورد گره و این چیزا خیلی نمیدونم، فقط امیدوارم ومنتظر، که بازم بنویسی. خیلی وقتها نوشته هات دنیا رو تحمل پذیر تر میکنه.
ReplyDeleteقحطی کلمه
ReplyDeleteقحطی خنده
قحطی آدمیت
قحطی وجدان
وای خدای من چه سالی بشود امسال!
می خوای کمکت کنم؟ من در این زمینه برای خودم کار زیادی نمی تونم بکنم اما برای دیگری چرا.
ReplyDeleteآخرین سنگر سکوته... خیلی حرفا گفتنی نیست...
ReplyDeleteمی توانی از ادبیات ریاست جمهوری استفاده کنی.
ReplyDeleteاگر مشکلت سوژه بود خواهش میکردم از یونگ بنویسی.یا همون روانشناسی یونگی از بحث کهن الگوها.بحث راه بندازی...ولی خب مشکل کلماتند!
ReplyDeleteسری بزن به آنکه مثل صدای اذان در سپیده دم دوستش می داری , شاید کلماتت پیش او جا مانده است ...
ReplyDeleteدل من هم می گیرد وقتی شاه کلمات خالی از کلمات می شود.
ReplyDeleteشاید کلمه هات لباس پوشیدن,یه لباسی که دیگه شبیه کلمه نیستن اما در واقع هنوز پیشتن.,
ReplyDeleteمن میگم چرا تا حالا بختم کور و کچل مونده !!!
ReplyDeleteملت چیزتون گم میشه چرا بخت منو گره میزنین ؟ !! اونم کور , گره ی کورکه نشه با چنگ و دندون وازش کرد !
مادر بزرگ منم همین کارو می کردن .. می کنن .. گره بزن ف اعتقاد کار ساز است ..
ReplyDelete