از سختترین کارهای دنیاست تسلیت گفتی به دوستی که عزیزی را از دست داده است. آدم میماند در آن دم چه بگوید و چگونه بگوید. کلیشهها کمکی نمیکنند، «غم آخرت باشد» و «صبور باش» بیشتر باد هوایند و اصلن تو به من بگو رنج دل را چطور میشود به حرف زبان تسلا داد؟
اینطور می شود که من از دیشب پیچیدهام به خود که چطور برایت بگویم کتایون تا تسلیت باشد که کمی، ذرهای آرامت کند... نشده نمیشود فقط کاش بشود بدانی غصهی تو اندوه خیلی از ماست. کاش خداوند خدا مهربان باشد با ما، آرامش و امنیت را زود زود به دل تو بازگرداند کتایون جانم
آره واقعا سخت ترین کار هاست!چه بگویی که آرامش کند؟!
ReplyDeleteممنون ِ همه محبت هات امیر عزیزم
ReplyDeleteچیزی آدم را آروم نمی کنه. گذر زمان خیلی کمک می کنه.
ReplyDeleteروح مادرشون شاد
ReplyDelete"ما بدهکاریم
ReplyDeleteبه کسانی که صمیمانه زما پرسیدند:
معذرت می خواهم،چندم مرداد است؟
و نگفتیم
چون که مرداد،
گورِ عشقِ گُلِ خُمرنگِ دلِ ما بود"
سالمرگ غریبانه ی حسین پناهی بر همه ی دوستدارانش تسلیت
و همینجا به کتایون عزیز هم تسلیت می گم از دیدن عکس مادرش در وبلاگش نت.انستم جلوی طولانی شدن گریه ام را بگیرم دلم برای خودم برای تو برای کتایون و مادرش برای آنادختر حسین پناهی برای خود حسین پناهی دلم برای انسان فانی می گیرد می سوزد
"ما بدهکاریم
ReplyDeleteبه کسانی که صمیمانه زما پرسیدند:
معذرت می خواهم،چندم مرداد است؟
و نگفتیم
چون که مرداد،
گورِ عشقِ گُلِ خُمرنگِ دلِ ما بود"
سالمرگ غریبانه ی حسین پناهی بر همه ی دوستدارانش تسلیت
و همینجا به کتایون عزیز هم تسلیت می گم از دیدن عکس مادرش در وبلاگش نت.انستم جلوی طولانی شدن گریه ام را بگیرم دلم برای خودم برای تو برای کتایون و مادرش برای آنادختر حسین پناهی برای خود حسین پناهی دلم برای انسان فانی می گیرد می سوزد
مرگ پیش روی همه ی ماست..درک این حرف خودش یه جور تسلیته..یک ماه پیش یکی از دوستام از دست داد مادرشو.. از پشت خط نتونستم با حرف تسکین اش بدم..وقتی دیدمش..چونه ام لرزید.اشک چکید روی گونه ام ..بغلش کردم..اون موقع هم نتونستم تسکین اش بدم..فقط قلب بی قرار خودمو تسکین دادم...من ارزوی صبر جمیل دارم برای کتایون عزیز.
ReplyDeleteمتاسفم....
ReplyDeleteبگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
گاهی همین که حس کنی میفهمنت کافیه....جاشم با حرف پر نمیشه
ReplyDeleteسلام خیلی سخته من سال دوم دبیرستان که بودم پدر یکی از دوستام فوت کرد و این موضوع تاثیر خیلی بدی رو من گذاشت... خدا تو بدن ما یه هورمون به اسم کورتیزول قرار داده که تو موقع همچین ناراحتی هایی ترشح میشه و از اتفاقات ناگواری که در اثر مرگ یک عزیز یا...برامون پیش میاد جلوگیری میکنه.این یعنی همه جوره هوامونو داره... دوست عزیزم اگرچه خیلی خیلی سخت اما این نیز بگذرد.
ReplyDeleteطفلک کتایون ...
ReplyDelete