Monday, August 9, 2010

جان برابر جور

و من فکر می‌کنم به شرایطی که انسانی را وادار می‌کند زندگی‌اش را این‌گونه به داو بگذارد، گرسنگی و تشنگی را به جان بخرد تا با جان برابر جور بایستد... شانزده نفر از میان ما همچنان در حال اعتصاب غذا هستند، سه نفرشان حتی آب هم نمی‌خورند. بودن و نبودن‌شان به مویی بند است و همان مو این روزها مرز میان انسانیت و توحش شده به گمانم...


این نوشته تمام نمی‌شود. کلمات یاری نمی‌کنند تا سرانجام متن معین شود. انگار واژه‌ها هم همدل با یاران دربند اعتصاب کرده‌اند که آنان خود حرمت کلمه بودند و هستند.

6 comments:

  1. خسته شدم و خسته شدیم از بس تحت فشار بودم و هستیم. فکر کردن به وضعیت این دوستان واقعا ...

    حرفی نسیت.


    مرد مختصر.

    ReplyDelete
  2. خدایا  خودت را نشان بده
     نگذار نا امید شویم
     جان این فرزندان نمونه عالم بشریت را نجات بده
      خواهش میکنیم به دلشان بیانداز که به اعتصابشان پایان بدن. تو رو خدا ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
     

    ReplyDelete
  3. ای خدا کجایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ReplyDelete
  4. ممنون كه هر روز به يادمان مي اندازي اين اعتصاب را. روزه از اين اعتصاب حرمت ميگيرد. با كار اين عزيزان و يادآوري هاي شما امسال ماه رمضان مي دانيم كه مي توان با روزه به جنگ با جور رفت.امسال در افطار روزه هايمان برايشان دعا مي كنيم. همراهشان مي شويم.الهم فك كل اسير

    ReplyDelete
  5. هيچ نمي شود گفت جز آن كه آنها واقعا بزرگند.خدا خودش كمك كند

    ReplyDelete
  6. واقعن در وصف نمی گنجه . ما فقط میتونیم با کلمات بازی کنیم و نقش اول  و اونا ایفا می کنن.
    من حتی نمیدونم این کارشون خوبه یا نه.نمیدونم باید ناراحت باشم که اینطور جونشونو کف دستشون گرفتن و دارن حیف این مملکت میکنن و آرمانهاشونو به هیچ قیمتی نمی فروشن یا خوشحال؟ من نمیدونم چقدر دیگه چند نفر دیگه باید تاوان حماقت هارو بدن و ما اینجا مضطرب و درمانده فقط نگاه کنیم و کلماتمونو بریزیم به پاشون؟من نمی دونم .....

    ReplyDelete