از اونجایی که من همیشه یه پست عقبم: ما یه مدت توفیق دست داد و می رفتیم سازمان فخیمه و میلی صداو سیما! هنوز ماه رمضان هم نبود، دفتر کناری ما یه آقایی کار می کرد . از صبح که میومد تلویزیون رو روشن می کرد و می خوابید(باخرخر بلند که می رفت رو اعصاب ما) تا ساعت 7 شب که بره خونه! دقت دارین که اضافه کاری هم می موند!
بهتر نیست به جای تف انداختن به روزگار و داد زدن سرش فکر کنی چه خوب شد که نتوانستی بنویسی!! شاید اگر می نوشتی الان حس بدتری داشتی! احتمالا به مثبت اندیشی من می خندی اما ایمان دارم در هر چیز رازی نهفته ست. باشد بخند دوست من!! همین که می خندی الان یعنی چه خوب شد که نتوانستی بنویسی و آمدی این پست را گذاشتی و من نوشتم و تو خندیدی!!!!! و این چه سیکل زیباییست اینک!!!
از اونجایی که من همیشه یه پست عقبم:
ReplyDeleteما یه مدت توفیق دست داد و می رفتیم سازمان فخیمه و میلی صداو سیما! هنوز ماه رمضان هم نبود، دفتر کناری ما یه آقایی کار می کرد . از صبح که میومد تلویزیون رو روشن می کرد و می خوابید(باخرخر بلند که می رفت رو اعصاب ما) تا ساعت 7 شب که بره خونه! دقت دارین که اضافه کاری هم می موند!
تف آقا تف
ReplyDeleteوقتی شما میگید قربان حتما صحیح است . تف.
ReplyDeleteبهتر نیست به جای تف انداختن به روزگار و داد زدن سرش فکر کنی چه خوب شد که نتوانستی بنویسی!!
ReplyDeleteشاید اگر می نوشتی الان حس بدتری داشتی!
احتمالا به مثبت اندیشی من می خندی اما ایمان دارم در هر چیز رازی نهفته ست.
باشد بخند دوست من!!
همین که می خندی الان یعنی چه خوب شد که نتوانستی بنویسی و آمدی این پست را گذاشتی و من نوشتم و تو خندیدی!!!!!
و این چه سیکل زیباییست اینک!!!
قلمت نویسا آن هنگام که لازم است...
شما که نوشتی!
ReplyDeletecheghadr rast goftin!
ReplyDelete