Thursday, October 13, 2005

اهلی شدن

اهلی کردن يعنی ايجاد علاقه کردن...اگر آدم گذاشت اهليش کنند بفهمی نفهمی خودش را به اين خطر انداخته که کارش به گريه کردن بکشد(انتوان سنت اگزوپری)


کلی حرف بود برای نوشتن و گفتن که حالا تبديل شده به هيچ.صادق باشم و روراست حرف ها همچنان هست ولی تاب نوشتنش نيست.باز هم يکدل تر باشم حرفهايی هست که بايد نوشته شود،گفته شود و...اما فقط يکنفر بايد آن را بخواند،کسی که در هوايش نفس ميکشی.های بانو!تمام آن حرف ها تقديم تو باد!


پی نوشت: از ديروز شروع کردم به نوشتن قطعاتی کوتاه به اسم ليمو ترش در آن يکی وبلاگم«در پوستين خلق».هر گونه مساعدت شما موجب دلگرمی مثلاطنزنويس جوانی خواهد شد و خانواده ای را از نگرانی نجات خواهد داد.اگر خدا بخواهد و عمری باشد و اين تنبلی مفرط امان دهد هر روز به جز جمعه ها در پوستين خلق آپديت ميشود.

23 comments:

  1. سلام امير.....فکر کنم يواش يواش داری کشف می شی!!

    ReplyDelete
  2. هنوز آتش می زند اين شازده کوچولو... با صدای شاملو.....هنوز ....

    ReplyDelete
  3. آقا قبول نيست، در گوشي نداشتيما امير جان :(

    ReplyDelete
  4. با اجازه ما رفتيم سراغ ليمو ترش ...

    ReplyDelete
  5. اهلی شدن...اهلی کردن و اهلی ماندن...موفق باشيد...

    ReplyDelete
  6. از انجايی که بنده يکی از چاکران ان حضرت ميباشم هر گونه کمک اعم از يدی ذهنی معنوی (ولی نه از نوع پدرش)را دريغ نخواهم کرد.

    ReplyDelete
  7. ای تنبل ....

    ReplyDelete
  8. وبلاگ جدید من منتظر قدم های سبز شماست
    وبلاگ گذشته: http://haftkhani.blogfa.com
    وبلااگ جدید:http://shivegari.blogfa.com

    ReplyDelete
  9. سلام اميرجان. مشتری «در پوستين خلقت » هستم. حرف های زيادی برای گفتن هست ولی ديگه حوصله ای برای اين کار نيست....

    ReplyDelete
  10. آقا شما ترجيح ميدی لينکت به کدوم وبلاگت باشه ؟ ( می دونی که تو اين دوره زمونه لينک دادن هم خرج داده به خاطر اين از دادن دو تا لينک معذورم !‌ )

    ReplyDelete
  11. دختر ارديبهشتیOctober 14, 2005 at 2:37 PM

    اقا اون تعداد يادداشتاتو واسه ما بيچاره هايی که تو منطقه محروم به سر ميبريم بيشتر کن که وقتی ميايم امکانات دار ميشيم نريم هی تو ارشيو

    ReplyDelete
  12. ميدونی...هيچی...موفق باشی!

    ReplyDelete
  13. ااااااااا . پوستين خلق هم برا شماست . من ديروز اتفاقی يه سری بهش زدم ! چرا نگفته بودی ؟

    ReplyDelete
  14. سلام. ميرم که طنزات رو بخونم.ميدونی که خيلی طرفدارشم. هر چی از نوع ذهنی منو از فکرهای خودم خلاص کنه در خدمتشم. شاد باشی امير گرامی.

    ReplyDelete
  15. با جمله بالايی بسی کيفور در ويکرديم . حرفهايی که بايد گفته شوند .... ولی هر بار که می خواهی به نوشتار در آی يا وقتش نيست يا حسش يا گويی کسی نمی گذارد که به صفحه در آيد . شاد و تندرست باشي

    ReplyDelete
  16. واقعا ته ته دلت هم اينقدر رومانتيکی بچه جون؟! اگه اينجوره بايد خوشحال بود که هنوز نسل مون منقرض نشده!

    ReplyDelete
  17. اون جمله كتاب شازده كوچولو و بعدش هم اون پاراگراف اول خودت كه بدجوري زبان حال بود چنان به خاك و خون كشيد بنده رو كه عنقريبه عين ارشميدس (البته ورژن با لباسش!) بدووم بيرون و بگم ايناهاش! اين امير خان اميرانه همه ي حرفهاي منو زد. هر چي رو كه بايد بگم گفت! ديگه نگين چرا نميويسي و تنبلي و ....

    ReplyDelete
  18. ميدونی امير شايد بخندی و بگی تو خيلی خوش خيالی اما من هنوز ته دلم روشن است برای هر دوی شما.

    ReplyDelete
  19. وقتی يکيو اهلی می کنی بايد پای همه چيزش بمونی نه؟! وقتی هر روز سر يه ساعت مقرر کسی رو به چيزی عدات ميدی... داغ دلم رو تازه کردي. مدت هاست از هر کی می پرسم کاست و کتابشو کی برده همه ميگن ما نمی دونيم. مگه چند نفر اهل خوندن شازده کوچولو هستن؟!

    ReplyDelete
  20. من همين دور و ورام. باور نداری يه سر بزن!

    ReplyDelete
  21. يه هفته پيش اين جمله اگزوپری رو واسه يکی فرستادم.تو که می دونی کی (: عجب تفاهمی !!!

    ReplyDelete
  22. گوشی برای شنيدن برای حرف هايی برای نگفتن....تبليغات ممنوعه برادر ؛) تابلو رو مگه نمی بینی؟؟؟؟؟

    ReplyDelete