اهلی کردن يعنی ايجاد علاقه کردن...اگر آدم گذاشت اهليش کنند بفهمی نفهمی خودش را به اين خطر انداخته که کارش به گريه کردن بکشد(انتوان سنت اگزوپری)
کلی حرف بود برای نوشتن و گفتن که حالا تبديل شده به هيچ.صادق باشم و روراست حرف ها همچنان هست ولی تاب نوشتنش نيست.باز هم يکدل تر باشم حرفهايی هست که بايد نوشته شود،گفته شود و...اما فقط يکنفر بايد آن را بخواند،کسی که در هوايش نفس ميکشی.های بانو!تمام آن حرف ها تقديم تو باد!
پی نوشت: از ديروز شروع کردم به نوشتن قطعاتی کوتاه به اسم ليمو ترش در آن يکی وبلاگم«در پوستين خلق».هر گونه مساعدت شما موجب دلگرمی مثلاطنزنويس جوانی خواهد شد و خانواده ای را از نگرانی نجات خواهد داد.اگر خدا بخواهد و عمری باشد و اين تنبلی مفرط امان دهد هر روز به جز جمعه ها در پوستين خلق آپديت ميشود.
سلام امير.....فکر کنم يواش يواش داری کشف می شی!!
ReplyDeleteهنوز آتش می زند اين شازده کوچولو... با صدای شاملو.....هنوز ....
ReplyDeleteچشم
ReplyDeleteآقا قبول نيست، در گوشي نداشتيما امير جان :(
ReplyDeleteبا اجازه ما رفتيم سراغ ليمو ترش ...
ReplyDeleteاهلی شدن...اهلی کردن و اهلی ماندن...موفق باشيد...
ReplyDeleteاز انجايی که بنده يکی از چاکران ان حضرت ميباشم هر گونه کمک اعم از يدی ذهنی معنوی (ولی نه از نوع پدرش)را دريغ نخواهم کرد.
ReplyDeleteای تنبل ....
ReplyDeleteوبلاگ جدید من منتظر قدم های سبز شماست
ReplyDeleteوبلاگ گذشته: http://haftkhani.blogfa.com
وبلااگ جدید:http://shivegari.blogfa.com
سلام اميرجان. مشتری «در پوستين خلقت » هستم. حرف های زيادی برای گفتن هست ولی ديگه حوصله ای برای اين کار نيست....
ReplyDeleteآقا شما ترجيح ميدی لينکت به کدوم وبلاگت باشه ؟ ( می دونی که تو اين دوره زمونه لينک دادن هم خرج داده به خاطر اين از دادن دو تا لينک معذورم ! )
ReplyDeleteاقا اون تعداد يادداشتاتو واسه ما بيچاره هايی که تو منطقه محروم به سر ميبريم بيشتر کن که وقتی ميايم امکانات دار ميشيم نريم هی تو ارشيو
ReplyDeleteميدونی...هيچی...موفق باشی!
ReplyDeleteااااااااا . پوستين خلق هم برا شماست . من ديروز اتفاقی يه سری بهش زدم ! چرا نگفته بودی ؟
ReplyDeleteسلام. ميرم که طنزات رو بخونم.ميدونی که خيلی طرفدارشم. هر چی از نوع ذهنی منو از فکرهای خودم خلاص کنه در خدمتشم. شاد باشی امير گرامی.
ReplyDeleteبا جمله بالايی بسی کيفور در ويکرديم . حرفهايی که بايد گفته شوند .... ولی هر بار که می خواهی به نوشتار در آی يا وقتش نيست يا حسش يا گويی کسی نمی گذارد که به صفحه در آيد . شاد و تندرست باشي
ReplyDeleteواقعا ته ته دلت هم اينقدر رومانتيکی بچه جون؟! اگه اينجوره بايد خوشحال بود که هنوز نسل مون منقرض نشده!
ReplyDeleteاون جمله كتاب شازده كوچولو و بعدش هم اون پاراگراف اول خودت كه بدجوري زبان حال بود چنان به خاك و خون كشيد بنده رو كه عنقريبه عين ارشميدس (البته ورژن با لباسش!) بدووم بيرون و بگم ايناهاش! اين امير خان اميرانه همه ي حرفهاي منو زد. هر چي رو كه بايد بگم گفت! ديگه نگين چرا نميويسي و تنبلي و ....
ReplyDeleteميدونی امير شايد بخندی و بگی تو خيلی خوش خيالی اما من هنوز ته دلم روشن است برای هر دوی شما.
ReplyDeleteوقتی يکيو اهلی می کنی بايد پای همه چيزش بمونی نه؟! وقتی هر روز سر يه ساعت مقرر کسی رو به چيزی عدات ميدی... داغ دلم رو تازه کردي. مدت هاست از هر کی می پرسم کاست و کتابشو کی برده همه ميگن ما نمی دونيم. مگه چند نفر اهل خوندن شازده کوچولو هستن؟!
ReplyDeleteمن همين دور و ورام. باور نداری يه سر بزن!
ReplyDeleteيه هفته پيش اين جمله اگزوپری رو واسه يکی فرستادم.تو که می دونی کی (: عجب تفاهمی !!!
ReplyDeleteگوشی برای شنيدن برای حرف هايی برای نگفتن....تبليغات ممنوعه برادر ؛) تابلو رو مگه نمی بینی؟؟؟؟؟
ReplyDelete