صداهايی هست که شنيدنشون آدم رو پرت ميکنه به گذشته و دوران تلخ و شيرين دانشجويی.صداهايی هست که هنوز اون ته دلت نميدونی ميخوای دو باره بشنويشون يا نه...صداهاييه که آدم رو وادار ميکنه به رقصيدن با اشباح...
دوران تلخ دانشجوئی!...عليرغم همه سختی ها رفيق روزهای سرد و برفی با حضورت . با رقصهايت . با نق های گاه و بی گاهت .با دل تنگی هايت و.....حال کرديم در زلالی يک دوست همشهری هم دانشگاهی.بابای خوبی نبودم رفيق ولی اگر عمری باقی بود مجال جبرانی ....شايد.
بعد از اين همه وقت غيبت فکر ميکرد خيلی از قافله اميرانه عقبم اما انگار اينجا هم روزگار با صاحب خونه اميرانه ما سر سازش ندار.. نا ميزونی پسر..؟ نبينم...
صدای فاصله هايی که غرق ابهام اند.گاهی وقتی ها می ترسم آن صدا ها از توی سرم بريزند بيرون و وسط خيابان من بلند بلند با خودم حرف بزنم ناچار دندان هايم را محکم به هم فشار می دهم.گاهی وقت ها هر چه اشباح را صدا می زنی سراغی ازت نمی گيرند.
آره ، گاهی اوقات برای بعضی هاشون شديدا دلم تنگ ميشه و بعضی ديگه شون کماکان چندش آوره ........ مثل : وَََِ رَ قو بده بياد .... وخيلی ديگه که گفتنشون اينجا به صلاح اسلام ومسلمين نيست..... ولی تلخترين قسمت قضيه يادگار آنهائی ست که الان ديگه نميشه بهشون گفت دوست!!!!!!!
می شنوم می شنومشان...
ReplyDeleteميشه با اشباح رقصيد و لذت برد...
ReplyDeleteمن البنه یادم رفته همه چیز
لذت بردن رو
خندیدن رو
گریستن رو
متکثرم خیلی
و غرغرو ...
رقصی چنين ميانه ميدانم آرزوست
ReplyDeleteکز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
دوست داری يه حرف قشنگ بشنوی
ReplyDeleteواقعا چرا؟ ... آخه چرا اينطوريه؟ ... منم می رقصم ولی من با اشباح نه ... اشباح با من ... منو وادار می کنن ...
ReplyDeleteحالا چی ميرقصی؟~!
ReplyDeleteقربان من و شما هم جزو اشباهيم ....
ReplyDeleteمن نمی دونم چه هيزم تری به اين پرشين بلاگ فروختم که انقدر با من لجه . از صبح تا حالا ۳ دفعه اومدم کامنت گذاشتم اما پريد . اين يکی رو نمی دونم
ReplyDeleteيه کمی ترسناکه اما ترسش دلنشينه ...
ReplyDeleteنگرفتم!به هر حال خوش باشی.
ReplyDeleteاگه تو مد برگشتن به عقب باشی، هر نشونه ای برت ميگردونه به اونجا که نبايد ديگه باشی ....!
ReplyDeleteبا چه آهنگی؟!
ReplyDeleteچه کيفی ميده!
ReplyDeleteسلام. خوبی؟ چی شده، اینجا چه خبره؟
ReplyDeleteعين صدای رگبار که ميکوبه روی کانال کولر که منو یاد روزهای خوبی میندازه...عين صدای رعد و برق که منو ياد تلخترين خاطره هام ميندازه
ReplyDeleteمثل صدای دلکش وقتی می خونه: عاشقم من، عاشقی بی قرارم....
ReplyDeleteتا وقتی سانچو هست شبح چه کاره است !؟ سانچو بد عمل کردی ها ! کجانی ؟
ReplyDeleteدوران تلخ دانشجوئی!...عليرغم همه سختی ها رفيق روزهای سرد و برفی با حضورت . با رقصهايت . با نق های گاه و بی گاهت .با دل تنگی هايت و.....حال کرديم در زلالی يک دوست همشهری هم دانشگاهی.بابای خوبی نبودم رفيق ولی اگر عمری باقی بود مجال جبرانی ....شايد.
ReplyDeleteبعد از اين همه وقت غيبت فکر ميکرد خيلی از قافله اميرانه عقبم اما انگار اينجا هم روزگار با صاحب خونه اميرانه ما سر سازش ندار.. نا ميزونی پسر..؟ نبينم...
ReplyDeleteسلام امير جان خوبی؟
ReplyDeleteببخشيد اين چند وقته نبودم.........
..............
.............
............ريشه ها در خاک
ريشه ها در آب
ريشه ها در فرياد
شب از ارواخ سکوت سرشار است
و دست هایی که ارواح را می رانند
...
.....دو شبح در ظلمات تا مرزهای خستگی رقصیده اند
ما رقصیده ایم
ما تا مرزهای خستگی رقصیده ایم
د.و شبح در ظلمات با رقصی جادویی خستگی هارا باز نمو ده اند
ما رقصیده ایم
ما خستگی هارا باز نموده ایم
شب از ارواح سکوت سرشار است
ریشه ها از فریاد و رقص ها از خستگی.......
.............................
ببخشيد اين بدون نامه من بودم
ReplyDeleteو صداهايی ست عجيب نزديک به تو عجيب نزديک به من
ReplyDeleteمن بودم
ReplyDeleteصدای فاصله هايی که غرق ابهام اند.گاهی وقتی ها می ترسم آن صدا ها از توی سرم بريزند بيرون و وسط خيابان من بلند بلند با خودم حرف بزنم ناچار دندان هايم را محکم به هم فشار می دهم.گاهی وقت ها هر چه اشباح را صدا می زنی سراغی ازت نمی گيرند.
ReplyDeleteبعضی وقتها آدم يه صداهايی رو نمی شنوه که بايد بشنوه اونم صدای مرگه!
ReplyDeleteخوبي اميرجان ؟
ReplyDeleteاومدم کامنت بزارم ولی در مورد اين پست نميدونم چی بگم!
ReplyDeleteمن هنوز توی دوران تلخ و شيرين دانشجوييم! برا همين از اين صداها سراغم نميان! ولی خيلی وقتا خيلی چيزا رو دوست ندارم بشنوم!
ReplyDeleteپس من تنها نيستم که اين صداها رو ميشنوم، بوها رو استشمام ميکنم وتصويرها رو ميبينم. گاهی بدجوری قلبو فشار ميدن.
ReplyDeleteميدونی امير گاهی وقت ها ديدن اشباح بد نيست .کپنک اياز که بد نيست . اينکه چه روزهای ی بر ما گذشته و ميگذرد.
ReplyDeleteآره ، گاهی اوقات برای بعضی هاشون شديدا دلم تنگ ميشه و بعضی ديگه شون کماکان چندش آوره ........ مثل : وَََِ رَ قو بده بياد .... وخيلی ديگه که گفتنشون اينجا به صلاح اسلام ومسلمين نيست..... ولی تلخترين قسمت قضيه يادگار آنهائی ست که الان ديگه نميشه بهشون گفت دوست!!!!!!!
ReplyDelete