سلام عاليجناب آفريدگار معظم!نمی دانستم بايد الله صدايتان کنم يا يهوه برای همين بگذاريد عجالتا مثل هميشه بهتان بگويم خدا.
خدای عزيز!لبنان سبز در آتش کينه و حماقت ميسوزد،من جای تو بودم در کارنامه خودم برای ارسال انبيا کمی شک ميکردم.تقريبا تمام پيامبران شناخته شده ات در همين منطقه خاورميانه ظهور کرده اندو همچنان اينجا نابسامان ترين جای جهان است نه فقط برای زندگی که برای زنده ماندن.
خدای خيلی عزيز!بيروت آزادی و تکثر و زندگی ويران گشته،مردم کشته و بی خانمان ميشوندو...اما بهانه نوشتن اين نامه به درگاه کبرياييت اينها نيست.بيروت قبلا هم سوخته و باز هم ققنوس وار سربلند کرده اين بار هم ميتواند...مساله عکس چند کودک است که ديروز ديدم.اشتباه نفرماييد منظورم تصوير کودکان له شده و تکه تکه فلسطينی و لبنانی نيست.صدقه سری برگزيدگان بنی اسراييلت چشممان پر است از تصاوير اين چنين.تصويری هست که کودکان اسراييلی را نشان ميدهد که دارند روی خمپاره ها و راکت های نظامی يادگاری مينويسند و نقاشی ميکشند.از ديشب تا حالا منقلبم.ما داريم با معصوميت کودکانمان چه ميکنيم؟حالا بيا فرض کنيم ما انسان های بی عرضه ای باشيم- که هستيم-شما مشغول چه هستيد وقتی بارز ترين نمود تان روی زمين يعنی روح کودکانه اين چنين مسخ ميشود؟من بودم در فهرست اولويت هايم تجديد نظر ميکردم خدای بزرگ!کودکان اسراييلی بمب نقاشی ميکنند و کودکان فلسطينی مساله رياضيشان اينچنين است:پنج اسراييلی داريم اگر ۲ تايشان را بکشيم چند تای ديگر باقی ميمانند که بايد کشته شوند؟طبيعيست هر کس باد بکارد توفان درو خواهد کرد.کاش ميشد خداجان برای کودکانمان، برای کودکانت کاری ميکردی.
بيا به حال بشرهاي هاي گريه كنيم
ReplyDeleteكه با برادر خود هم نمي تواند زيست
چنين خجسته وجودي، كجا تواند ماند؟
چنين گسسته عناني كجا تواند رفت؟
صداي غرش تيري دهد جواب مرا:
- به كوه خواهد زد!
به غار خواهد رفت
بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد.
(از وبلاگ آنکس که نداند)
ياد کتاب ؛ببخشيد هواپيماهای ما شهر شما را ويران کردند؛ از هيوا مسيح افتادم...دقيقا ياد اون...
ReplyDeleteای خدای عزيز!!! بيا بی خيال حرف ما شو...تو هم نخواهی ما همين جوری جنگ راه می اندازيم و از هرچيزی که بشود استفاده کرد سو استفاده می کنيم (حتا اگر کودکان خودمان باشند) اصلن کی گفته جهان دست در دست هم بدهند کاری را بکنند، اگر خدا نخواهد نمی شود..ما به تو ثابت می کنیم که تمام شدی و فقط محض گله وگلایه همه چیز را از تو می خواهیم ، ای خدای عزیز ، برو شام ت را بخور دیر نشود بی خیال ما !!!!
ReplyDeleteتا وقتی که خدا تو آسمونه و به قول تو عاليجناب معلومه کارش پادشاهيه و کسی هم هست که هوار بزنه که وجود نداره !
ReplyDeleteاما امير جان وجودی که تو خدا صداش ميزنی لطافتيه که جاری و ساری ست در هر چه که تصور کنيم حالا اين لطافت ( همان الله يا هر اسمی ) اگر تمام شود چه ؟
يه سری از اسامی خوب بلدن استفاده کنن يهودی و مسلمون هم نداره اما اسم اين وجود شده اسبابی برای بازی . چه اونی که مخالفه و چه اونی که داره با اسم ش حزب و ... راه مياندازه بازی خورده
خدايا!
برای کسانی که پرواز نمی دانند .کودک و بادبادک معنایی ندارد.
ReplyDeleteمنم سر از کارای خدا در نميارم والا!
ReplyDeleteدانم از درگاه خود می رانيم اما/ تا من اينجا بنده تو آنجا خدا باشی/ سرگذشت تيره من سرگذشتی نيست / کز سراغاز و سرانجامش جدا باشی / فروغ فرخزاد
ReplyDeleteکاش می فهميديم دليل اين همه سکوت چيست ؟
صحبت از پژمردن يک برگ نيست
ReplyDeleteفرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نيست
...
گفتگو از مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانيت است «فريدون مشيري»
معجزه..؟؟!!آرزوی معجزه..!!يادم خواهند ماند
ReplyDeleteمی شه پايين اين عريضه رو منم امضا کنم ؟
ReplyDeleteفرزندم امير جان من خودم هم هنوز نتوانسته ام اين گره را باز کنم انگار که گره کور است.
ReplyDeleteيه سر بزن! جالبه!
ReplyDeletehttp://westernwall.blogspot.com
اين طوری که تو گفتی ، خيلی بی مرامه اگه باز خودشو بزنه به کوچه علی (ع) چپ !!
ReplyDeleteآدمی در عالم خاکی نمیايد به دست/ عالمی ديگر ببايد ساخت وز نو آدمی
ReplyDeleteبچههايی که بازیشون الک دولک و يه قل دو قل و هفت سنگ بود اين شدن که می بينيم٬ وای به بچههايی که دل کامبتها و کامندوزها سر بر ميارن.
ReplyDeleteيا حق!
به نظر من اين نامه باید خطاب به ما آدمها باشه.
ReplyDelete... و خدايی که در آن نزديکی است
ReplyDeleteسلام . پيام مهدی هنرپرداز برام جالب بود. تو هنوز چشم براهی؟
ReplyDeleteمگر کودکی خودمان را فراموش کرديم؟ جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان
ReplyDeleteنه سازش نه تسليم نبرد با آمريکا. به اين آدرس مراجعه بفرمائيد : تا تارانتيسم ملت مجنون خاور ميانه به خصوص ملت شهيد پرور (مريض) را از عمق نيم متر آخر ... احساس نمائيد . بی زحمت بسوزیدو بسازيد کاری به کار خدای بدبخت هم نداشته باشيم. تنه درخت مریض است .http://www.nyu.edu/greyart/exhibits/iran/imageabbas/
بسيار زيبا نوشتی...
ReplyDeleteبه روح زاپاتا قسم،به سبيل پانچو ويلا سوگند من بايد جايی همان حوالی به دنيا می آمدم...
ReplyDeleteتمییز و با مزه گفتی،شاعرانش رو شاملو گفته:
من اینجایی نیستم،چراغ خانهی من اینجا نمیسوزد...
سی سال...خیلی پیر نیستی واسه آرزو
مامان بزرگم با اینکه 85 گدرونده هنوز آرزوی یخچالِ ساید بای ساید داره...
راستی به نظر خودت الان حسابی پختی یا هنوز خامی؟
منقلبم...لفظ معرکهای انتخاب کردی...
ReplyDeleteخورشید مرده بود
خورشید مرده بود،
و فردا
در ذهن کودکان
مفهوم گنگ گمشدهای داشت
آنها غرابت این این لفظ کهنه را
در مشقهای خود
با لکهی درشت سیاهی
تصویر مینمودند... «فروغ»
خدایا راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس نتوانم چخیدن...«ن.خ قبادیانی»