۱-ديشب هراسان بيدار شدم.کی بود و چه ساعتی از شب رفته يادم نيست فقط تنم ميلرزيد و دندانهايم همه درد ميکرد.فکر کنم از بس که در خواب روی هم فشارشان داده بودم...
۲-صبوری صفت نکويی که من هرگز نداشتم.ای امان ازين همه ناماندگاری...
۳-اين دو تا استعلام روی ميزم دارن منو به شدت بی ناموسانه نگاه ميکنن.تو مايه های بيا ترتيب مارو بده...اما اصلا حس کار مفيد نيست.دلمان خوش است که کبوتر حرميم يا چيزی درين منوال.
بيدارمان می کنند
ReplyDeleteاما
کابوس ها تمامی ندارند. ...
کابوس نديده بودی؟
ReplyDeleteبعضی از کابوسها ميخوان به ما تذکر بدن!
ReplyDeleteچه تذکری؟
هان
ميخوان بگن آفا جون پاشو وعده غذايی نصف شبت يادت رفته... يخچال در انتظاره!
پوووووووووووووووف . اين روزا حالم از بعضی از بحثهای وبلاگی بهم ميخوره . مثل همين بحث همجنس و دگرجنس !!!!!!!!!!!!!!
ReplyDeleteاااا ... اين کامنت ربطی به اين پستت نداشت . ربط به اون پستت داشت ...... راستی ... مرسی که با اين احوالات خودت جويای احوالات ما هم هستی داش امير ! کمکی از ما برميومد دريغ نکن ...
ReplyDeleteسلام خوبی دوست عزيز . منم بعضي موقعها ميز کارم پر از پرونده های مختلفه ولی حس کارو ندارم با هر بدبختی باشه فوريها رو انجام ميدم بقيه رو ميزارم باشه چون اگه زياد به خودم فشار بيارم دچار اشتباه ميشم ..
ReplyDeleteسلام راستش کابوس مدتيه منم عذاب ميده
ReplyDeleteسعی کن به کارای مفيد برسی برات مفيده
من به روزم
صبوری...چه غريب!!!
ReplyDeleteبه هرحال دير يا زود بايد ترتيبشونو بدی پس بجنب!
ReplyDeleteپز کابوس ديدنت رو هم نده که من اوقات فراغتم رو باهاش ميگذرونم هه آقارو ما خودمون يه پا کابوس بازيم
بد درديه اين بیصبری.
ReplyDeleteسلام. خوبی داداش؟
ReplyDeleteکاش لااقل کسی بود که ميگفت....خيره!
ReplyDeleteانقدر از طبيعت دور افتا ده ايم که خوابها يمان هم ما شينی است
ReplyDeleteاميد وارم کسا لتت زود تر رنگه شادی بگيرد دوستم
خدا به خير بگذرونه
ReplyDeleteاين روزا چقدر همدديم ، مرسي از توصيه ات خيلي به موقع بود
ReplyDelete