اتفاق هايی هستند که بايد به وقتش بيفتن.مدتها بود دلم ميخواست در حال زندگی کنم و نميشد. تا رها ميکردی افسار ذهن رو، يورتمه ميرفت به سمت آينده حالا يا اسب فکر در چمن زار خوشی غلت ميزد يا تو بيابون ناخوشی خار ميخورد اما در هر حال اينجا و در اکنون نبود.تلاش هم فايده نداشت هرچه ميکردی حريف چموش بودن ذهن نميشدی،می رفت و تو رو هم با خودش ميبرد،اما حالا چند وقتيه که جبر شرايط و بيشتر از همه تلخی های مدام اين چند وقته کمکم کردن بمونم تو همين زمان اکنون.خراب يا آباد اينجام و راضی.اينجوری ديگه مدام نگران بر باد رفتن آرزوهات نيستی که آرزو متعلق به آسمان آينده است نه زمين حالا...فقط هنوز در ابهامم ايا اين حس شوق رويای آينده رو هم از آدم ميگيره ؟انسان بی آرزو انسان بيچاره ايه نه؟
انسان موجودیست یاغی!.. هیچ وقت نتونسته آینده رو به حال بیاره ولی همیشه فکر میکنه میتونه .. برا همین هیچوقت دست از یاغیگری بر نمیداره و همیشه حالش به خاطر آینده ندونستش خرابه!!!
ReplyDeleteبيچاره، مثل من
ReplyDeleteبله !! بی چاره است !!
ReplyDeleteبچه محل !!!
اين يه وبلاگ ديگمه...
به اين هم خواستی سر بزن!!!
زندگی دو نيمه دارد: نيمهی اول در انتظار نيمهی دوم، نيمهی دوم در انتظار نيمهی اول!
ReplyDeleteدقيقا درسته حرفت!
از يک طرف بيچاره است از يک طرف خوشحال
ReplyDeleteبی ارزو بودن و بی هدف بودن غلط ترين کار ممکنه... و داشتن اين دو تا به معنای نگران اينده بودن نيست...وقتی مقصدت رو ميدونی...از حال بهترين بهره رو ميبری
ReplyDeleteسلام. اون روز ميخواستم کامنت بزارم برای پست قبليتون..هر کار کردم نشد... ميخواستم بگم تيترش خيلی هيلی قشنگه :برقصانم جهان را برايت بانو؟
ReplyDeleteخوندمش يه حس خوب بهم دست داد :)...
به نظرم هميشه ارزوها وجود دارن..
حتی قبلاْ هم خوشبخت بودي . بعضيها اسب ذهنشون همش تو گذشته می چره .
ReplyDeleteانسان بی آرزو هم شايد ...
ReplyDeleteشايد در آرزوی آرزو داشتن بماند
سومن که :
ReplyDeleteانسان بی آرزو وجود نداره.
چهارمن رو الان مي رم می گردم پیدا ميکنم ميارمش... يه دقه صبر کن
ReplyDeleteکاش ميشد افسوس گذشته و ترس از آينده رو يه جوری از برنامه زندگی حذف کرد . من که با تمام سعی و تلاشی که انجام ميدم هنوز بيست درصد هم موفقيت نداشتم ./
ReplyDeleteنميدانم نميدونم خيلی عزيز که ديگه اصلا اسبی هست يا نه؟
ReplyDeleteچهارم اش این بود که:
ReplyDelete...
خوبی آنچه که ندارم اينست که
نگران از دست دادن اش نخواهم بود
....
پنجمش هم اين که فکر کنم فهميدم کجاس!:
ReplyDelete...
درخت اکنون
سايه سار خنکي دارد
در اين تابستان گرم
براي اسب ذهنت .....
يا اين که اتفاق ها خودشون به وقت شون می افته ، ما فکر می کنیم باید به وقت ش در حال زنده گی می کردی تا سختی در حال نبودن رو نمی کشیدیم(بگو مگه کِشِه ؟؟) لذت ش رو هم الان نمی چشیدیم(چه قافیه دار شد!!!) در ضمن این مدل مادربزرگانه اش بود بقیه مدل هاش هم کم کم میام
ReplyDeleteيا اين که اتفاق ها خودشون به وقت شون می افته ، ما فکر می کنیم باید به وقت ش در حال زنده گی می کردی تا سختی در حال نبودن رو نمی کشیدیم(بگو مگه کِشِه ؟؟) لذت ش رو هم الان نمی چشیدیم(چه قافیه دار شد!!!) در ضمن این مدل مادربزرگانه اش بود بقیه مدل هاش هم کم کم میام
ReplyDeleteمادربزرگی ش چون مهم بود دوبار خودش پست شد...بی خیالی ش اینه: بابا بی خیال دنیا و آخرت و عاقبت...دم رو عشقه/
ReplyDeleteاین هم درس خونانه اش/معلم زبان مون یه مثل خوب بهمون گفته :
ReplyDeletePast is history, future is mystery, today is a gift،That’s why we call it present
رويا دريچه ی بزرگ يا شايدم کوچيکی واسه رفتن به دنياهای ديگست.به قول برادر کاستاندا دنياهای ديگه ای درست مقابل چشمانمون قرار دارد اما نميبينيمشان.دنياهايی که گاهی زيبا و فريبنده گاهی ترسناک و ازاردهنده است.اما تصور غلتيدن تو همين دنيايی خراب شده بدون رویا زجر اوره...نظر لطفتتونه برادر امير...با این همه تعریف آب شديم جزغاله شديم به وزن کشی نميرسيم ها.
ReplyDeleteاينکه يه وقتايی لازمه آدم به آينده اصلا فکرنکنه و خودشو سرگرم کنه به اتفاقات جاری ، کاملا باهات موافقم ! فقط خواهشا يه استثنا قائل شو و اونم اين که ، بشين برای جلسه آخر هفته فکر کن که با حضور دو مهمان بزرگوار درمحضر شما تشکیل میشه ، يکی از راه دور با سبيل و اون يکی از همون دور و ورا اما ........ (هيهات من ذله !!!) چاکريم !
ReplyDeleteهميشه فمر می کردم ادمای با ارزو بدبختن
ReplyDeleteهوم ...من فکر ميکنم آدم که در غير آينده زندگی کنه وجود نداره ..تو حتی امروزت هم برای يک ساعت بعد داری فکر ميکنی . ولی منظورت رو از اينکه ديگه اين برنامه ريزی اهميت قديم رو نداره ميفهمم .... با اينحال سخت نگير . . .
ReplyDeleteبرارم! بودن در حال و ابنالوقت بودن رو میپسندم ولی پايبند حال شدن رو نه. بايد انتحاب کنی که در حال بمونی نه اين که جبر زمانه راهی جز موندن در حال رو پيش پات نذاره. به هر حال٬ شادم از شاديت. سرورت پايدار. يا حق!
ReplyDeleteخيلی وقته اينجا نيومدم ! ممممم باس يه تلفيقی از گذشته ٬ حال و آينده داشته باشی ......... تو حال زندگی کردن فکر می کنم باعث بشه که يه جای کار بلنگه .
ReplyDeleteو این درست آرزوی همین روزهایم شده که بتوانم در حال زندگی کنم. خسته شدم بسکه راجع به آینده فکر کردم... گاهی که حرصم میگیرد از این فکرها به خودم میگم شاید صبح فردا از خواب بیدار نشدی چه اصراریه که اینهمه برای آینده نقشه بکشی؟
ReplyDeleteتازه يادم اومد که من خيلی باچاره ام چون ۳ تا دوست دارم که آرزو هستند/ تازه ی تازه ،اون يورتمه رو که می بينم ياد اين شعر بچه ها ميفتم: کره الاغ کدخدا ،یورتمه می رفت تو کوچه ها - الاغه چرا یورتمه میری ؟ -دارم می رم بار بیارم، دیرم شده عجله دارم!!!!( از کتاب حسنی نگو یه دسته گل)
ReplyDeleteاتفاقا آدم بی آرزو خيليم خوشبخته !
ReplyDeleteنه آنقدر در حال باش که بی رويا شوی نه آنقدر در
ReplyDeleteآينده که لذت لحظاتت از دست بدی ...
لحظه ی جاری اکنون!
ReplyDeleteآدمها وقتی پا به سن میگذارن دور از جون شما کم کم ديگه آرزوهاشون رو فراموش میکنن و بعد خدا میدونه چی میشن... به خاطر خدا جوون بمون
ReplyDeleteياد اين جمله افتادم : آنقدر آرزو به گور بردم که محلی برای جسدم باقی نماند ...
ReplyDeleteانسان بی آرزو پير ميشود - با آرزو جوان :)
ReplyDeleteحالا يه بار هم اومدم بدون خوندن کامنتها کامنت بذارم! شد کپی روهام! حالا کاش يه خورده فاصله داشت باهام :))
ReplyDeleteبعضی وقتها لازمه.. زندگی در حال سرعت واقعی زندگی رو به آدم نشون ميده!
ReplyDeleteفکر کن تا کلمه يورتمه رو ديدم رفتم به سالهای قبل باشگاه شکی و عصر ها هم قدم زدن سر پل وسالهای بعد عکاسی از اسب ها
ReplyDeleteچرا محاکمه می کنی خودت رو قبلن هم گفتم خوشم مياد نصيحت کنم بگم خوبه که با خودت مهربون باشي
Live here now
ReplyDeleteLiving in hope is living in the future,which is really postponing life.
It is not a way of living, but a way of suicide.
Live here now.
Life is tremendously blissful, it is showering here and you are looking somewhere else ...
BY OSHO
سلام امير جان ، خوبي ؟
ReplyDeleteكجاها هستي ؟ كم پيدايي !
ببین منو / نمیدونم چرا با آرزوها غصه ت میشه / انسان بی آرزو مثل کودک بی عروسک است / اگرچه خیلی کودکان عروسک ندارند! / شاید هیچ وقت هم ندیده اند / مواظب باش / بی ارزویی آدم را قد کوتاه می کنه / اگرچه تو خیلی جا داری!
ReplyDeleteآره بيچاره هست...
ReplyDeleteسلام امير عزيز.
ReplyDeleteبهت به خاطر تحولی که درت ايجاد شده تبريک ميگم.
بازم خوبه شما تو آينده غوطه ور هستی (بودی)
من در گذشته ميچرم و با خاطرات خاک خورده صفا ميکنم .
من به روزم
حالا چی می شد آرزوهات متعلق به آسمون بود خســـيس
ReplyDeleteيه کمی طولانی نشده اين اکنون؟
ReplyDeleteدرود . من از کی نيومدم؟ عوضش کلی مطلب دارم واسه خوندن. راستی ۵۲ تا ؟عاليه.......به روز باشيد و بهروز . بدرود
ReplyDeleteسلام دوست خوب.من ماریا هستم که وبلاگ قبلیمو داری و سر می زنی.این وبلاگ جدیدمه.خوشحال می شم بیای و نظر بدی و بگی من باید چی کار کنم.
ReplyDeleteکجايی برار جان؟! اوضاع رو به راهه؟ (به قول يه دوست: رو به کدوم راه؟)
ReplyDeleteشايد هم انسان آرزومند انسان بيچاره ای باشه...
ReplyDeleteسلام من بازم به روزم کمک نياز دارم و همفکری.
ReplyDeleteجوابی به سوال فنی: من کی گفتم نبايد منعکس بشه؟ اتفاقا منم ميخواستم از جنايات اسرائيل و حزب الله در حق مردم بی دفاع لبنان بگم اما همون طور که گفتم اون مطلب يکمقدار خط فکرم رو منحرف کرد!
ReplyDeleteراستی شما چرا اينقدر کم پيدايی؟/ سابقه نداشته!!
مخلصتيم .. تو حال يا اينده .. تو هر کوفت و زهماری که ميگی .. تو هر حزب و گروهی که هستی .. چقد گرمه بابا اين هوا!
ReplyDeleteنه! نمی دانم شايد!
ReplyDeleteآره ، انسان ِ بي آرزو انسانِ مرده است
ReplyDeleteسکوت مثل نور يک نيروست. سخنی است يا صدايی است که به علت سرعت حرکت زياد به سکوت تبديل شده است. مثل چرخ رنگهای که در چرخش سريع، سفيد سفيد میشوند... (نادر ابراهيمی)
ReplyDeleteهرچی میگفتی مهم نبود، من که ناراحت نمیشدم، نظر واقعيت رو بيان میکردی بسيار ارزشمندتر از احترام بود
ممنون...جاری و روان باشی
فقط بيچاره..........نه امير....وحشتناکه!
ReplyDeleteشصت و شيشم اش اينکه چه سايه ی گسترده ای دارد اکنون شما....
ReplyDeleteهر چی ميام پست جديد بخونم نمی تونم . يه ده روزی نيستم اميدوارم وقتی برگشتم کلی پست برای خوندن داشته باشم امير جان!
ReplyDeleteشصتم اش اينکه کجا هايی؟ چطورايی؟
ReplyDelete