Saturday, December 8, 2007
در ستايش تو
نشسته ام اینجا،آلبوم جدید جیمز بلانت را گوش میکنم و دلم لحظه به لحظه بیشتر برایت تنگ میشود.چه رازیست بین من و چشمانت که هیچ لحظه خوشی بی تو برایم معنا نمیشود؟چه سریست میان من و شانه هایت که بی سر گذاشتن بر آن استوار ترین تکیه گاه های جهان هرگز هرگز لذتی از میان قلبم نمیگذرد؟کجای قصه،به من بگو کجای قصه،همه دنیای من شدی،آوازهایم را با لبان تو خواندم و به جهان با قلب تو دل سپردم؟به من گوش کن،همه ترانه های عاشقانه جهان،همان دمی آغاز میشوند که تو،شنیدن را شروع میکنی.مرا دریاب!من دارد گم میشود میان گردباد خاطراتت و من دارم به جشن مینشینم این عزیز ترین گمگشتگی کائنات را...من میمانم و خواستن،من میمانم نور بی بدیل چشمانت و کلامی که مدام با هر نفس دو بار تکرار میشود:دوستت دارم،این خود شاید همه حرفها باشد
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
عجب «تو» ی مقدسی!
ReplyDeleteخدا می داند که اين از دل نوشتن هايت را با هيچ چيز عوض نمی کنم ...
ReplyDeleteامیر ، می دونی با خوندن اين پستت کدوم ترانه اومد تو ذهنم ؟
ReplyDeleteاین جملهء منه، دوست دارم خیلی زیاد
فکر کردن اصلا نمیخواد، دوست دارم خیلی زیاد
فقط واسه تو ساختمش، دوست دارم خیلی زیاد
به چشماتم خیلی میاد
این جمله منه، دوست دارم خیلی زیاد
شعر باید خودش بیاد
قافیه لازم نداره، دوست دارم خیلی زیاد
به چشماتم خیلی میاد
؛دوش ديوانه شدم عشق مرا ديد و بگفت؛ را در حسم تداعی کرد
ReplyDeletejames blunt شاهکاره!آلبوم قبلی یه کم بهتر بود ولی اينهم خوبه.
ReplyDeleteچه می کنه اين آلبوم جديد جيمز بلانت...
ReplyDelete...
و اين تکه را چقدر دوست داشتم:
«...آوازهایم را با لبان تو خواندم و به جهان با قلب تو دل سپردم...»
هميشه لذت بردم از عاشقانه هايت
ReplyDeleteترا به جای تمام انهايی که نمی شناسم دوست می دارم.
ReplyDeleteيادت بمونه که الان خوشبخت ترين هستی.
ReplyDeleteو اين شايد هيچ چيز نباشد.......!!(من خيلی زيادی بی احساس می باشم....البته فقط گاهی!)
ReplyDeleteاين خود شايد همه حرفها باشد بدجوری شاملويی بودش ... ايول... بعدشم خدايی اين آلبوم جيمز بلنت اصلا چيز خوبی از آب در نيومده در مقايسه با اون قبلی ها
ReplyDeleteاز شادی اش استفاده کن. از هیجان و شورش. هیچ چیز دیگری انقدر نمی تواند انرژی بیافریند.
ReplyDeleteما برمی گرديممممممممممممممممم
ReplyDelete