Saturday, December 1, 2007

برای تو که روحت به زلالی آب است

عصبانیم...میدانی که عصبانیم.خسته ای...می دانم که خسته ای.چراییش را هر دو هم میدانیم اما الان این نوشتن نه برای ذکر چرایی این عصبانیت است و نه برای خسته نباشید گفتن.دلیل نوشتنش فقط حیرت است.من از بزرگی روح تو حیرت کرده ام دردانه ام!جمله ات نفسم را بند آورد.میشود انسانی این همه خوب،این همه انسان باشد؟فکر میکردم نمیشود و حالا که شده فکر میکنم که خداوند خدا، خیلی نعمت در حقم تمام کرده با ظهور تو میان شب خستگی هایم.دوستت دارم روز به روز بیشتر و این شاید کمترین کار و بیشترین کاری باشد که از دستم بر می اید برابر این همه بزرگواری تو...دوستت دارم

5 comments:

  1. سيد عليرضا شمس نياDecember 1, 2007 at 7:24 AM

    سلام

    وبلاگ خوبی دارید

    من نیز یا مطلب

    علت مخالفت با کاهش نرخ پیامک روشن شد

    در وبلاگ شـمـسـه

    منتظر پیامتان هستم .

    ReplyDelete
  2. به روزی فکر می کنم که آرامش اينجا گسترده می شود و به رويمان لبخند می زند. خيلی دور نيست آن روز ...

    ReplyDelete
  3. و اين خود همه حرفهاس:)

    ReplyDelete
  4. خيلی خوبه که امروز آروم هستيد .

    در اون مورد هم اصلن حرفشم نزن.

    ReplyDelete
  5. عاشقانه هاتان سبز باد تا ابد....

    ReplyDelete