Saturday, April 15, 2006

ال کاتدرال

سانتياگو ميگويد:«بهترين چيز برای آدم همين است آمبروسيو،اعتقاد داشتن به حرفی که ميزند و دوست داشتن کاری که ميکند»گفتگو در کاتدرال-ماريو بارگاس يوسا


گفتگو در کاتدرال،کتاب عجيبيه.نزديک به هفتصد صفحه کتاب که مجموعا شرح يه مکالمه چهار ساعته دو نفرست اما در خلالش بيست سال زندگی ورق ميخوره و مثل برداشتن لايه لايه پوست پياز خواننده در مورد زندگی شخصيت های کتاب کشف و شهود ميکنه.زمان،مکان،راوی همه و همه در کتاب شناورند بنابراين اگه يه پاراگراف رو از دست بدی همه چيز بهم ميريزه.تنها راهنمات هم برای کشف ماجرا زمان افعاله و ذهنی که به شخصیتها دلبسته باشه.شخصا کتابهايی که بخوان با تکنيک و سبک کارشون خواننده رو مرعوب کنند دوست ندارم اما حکايت ال کاتدرال چيز ديگه ايه.


پی نوشت۱:غول های ادبيات داستانی در ذهن من سه نفرند:يوسا،مارکز و کوندرا.خوندن هر کتاب تازه ای ازشون مدتها شارژ و سرحال نگهم ميداره.


پی نوشت ۲:داشتم با سانچو حرف ميزدم در مورد علاقم به آمريکای لاتين،مردمانش،سنت هاشون و نويسنده هاش  و در مورد اينکه نميدونم چرا انقدر اين فرهنگ رو دوست دارم.بعد حرف کشيده شد به رويای من که يه روز تو همين مرز پر گوهر،بتونم تا صبح تو يه ديسکو با صدای کرکننده موسيقی با کسی که دوست دارم برقصم.سانچو يهو برگشت گفت ميدونی همين آرزو رو اگه کسی تو امريکای لاتين داشت تا حالا براش صد تا انقلاب و کودتا و شورش کرده بود اما شما ايرانی ها...خوب انگار ادم همش مشتاق چيزهاييه که نيست.


پی نوشت ۳:خدا رو چه ديدين شايد يه روز گفتگو هام با سانچو پانزا رو منتشر کردم زد رودست گفتگو در کاتدرال

9 comments:

  1. اولا که اول...دوما که  یه یوهو واسه کنودرا ..

    ReplyDelete
  2. کتابتو امضا کن به من تقديم کن! :دی :دی :دی (شوخی)(ولی چرا شوخی؟)‌(جدی!:دی)

    ReplyDelete
  3. ديسکو؟!؟؟؟؟!!!

    ايران؟!!!؟

    احمدي نژاد؟!!!!؟؟

    استغفرالله برادر...استغفرالله!

    ReplyDelete
  4. آخه من مدير برنامه هاشم...

    ReplyDelete
  5. گفتگوهای اميرانه با سانچو باس خيلی جالب در بياد ... پ.ن۲ سانچو عجب مرد/زن بزرگی است .... راستی سانچو جنسيت هم داره ؟

    ReplyDelete
  6. امير کنار صفحه ي منم تو آرشيو موضوعی يه سری مينيمال هست با موضوع من و فرشته ... و يه موضوع هست به اسم من و آنجلينا و ماريو. اگر حوصله داشتی منت به سر ما من بگذار و نگاهی بهشون بنداز. مخصوصن من و ماريو.

    ReplyDelete
  7. چرا که نه! حتما چاپشون ميکنی شايد با خوندنش يه عالمه سوالی که در ذهنم در مورد اين جناب سانجو دارم حل بشه! راستی انتشارات آشنا هم داريم.. خواستی خبر کن :دی

    ReplyDelete
  8. نميدونم چرا واسه پستهايی مثل پست بعد از اين کامنتم نمياد... يه حسی بهم ميگه... هيش! صدات درنياد.. فقط بخون و برو!

    ReplyDelete
  9. همين آرزو رو اگه کسی تو امريکای لاتين داشت تا حالا براش صد تا انقلاب و کودتا و شورش کرده بود اما شما ايرانی ها...

    ما ایرانی ها (شکلکی که لیشو کج میکنه و سرشو می خارونه)

    ReplyDelete