Monday, April 17, 2006

يک ارباب شرم آور

سانچو:ارباب تو نميخوای بزرگ شی؟نميخوای يه کم صبور شی؟نميخوای ياد بگيری دو زار عصبانيتت رو کنترل کنی-لااقل تا وقتی که بفهمی اوضاع از چه قراره؟جدا که ارباب شرم آوری هستی...


سانچو داره همين جور ميگه و ميگه و من دارم خجالت ميکشم...

20 comments:

  1. ميگم ما مخلص رئيس مجلس ماداگاسکار هم هستيم

    ReplyDelete
  2. هی سانچو! مواظب باش ها آدم درباره ی اربابی مثل امير اين حرفا رو در ملاء عام نبايد بزنه. خيلی هم ارباب خوبيه که به تو اجازه داده ورداری اين حرفا رو اينجا بنويسی.

    ReplyDelete
  3. از قديم گفتن حرف راست رو بايد .....

    ReplyDelete
  4. عجبا يه نفر برنگشت بگه سانچو اربابت اين جوريا هم نيست...

    ReplyDelete
  5. سانچو بچه‌ی خوبيه....لازمه هميشه پيشت باشه!!!

    ReplyDelete
  6. ((: حالی بردم . اما ارباب . مراقب باش . جرم اونی که می دونه اما اصلاح نميکنه از اونی که نميدونه بيشتره . زّت زياد !

    ReplyDelete
  7. شیدا ( آئینه ای برابر آئینه ات می گذرام تا .. )April 17, 2006 at 8:36 AM

    او !! سلام ریکا‌!! تو همون ریکای خودمونی‌؟؟؟ خار هستی تووو؟؟؟؟ وبلاگت هم آبی نیسونی هسته که برار !!! :ی !!

    ReplyDelete
  8. خجالتم می کشی مگه؟!

    ReplyDelete
  9. من يادم مياد سر بزنم !! يه دفه می بينم حدود تقريبا ۹۹ هزار و هفتصد تا پست اضافه شده!! جالبه!!

    ReplyDelete
  10. سانچو ديگه چه صيغه ايه؟!

    ReplyDelete
  11. سلام... به سانچو بگو يه سر به چشم پزشک‌ش بزنه. مگه نمی‌بينه تو هزار ماشالا چقدر بزرگ شدی؟!!!

    ReplyDelete
  12. هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نفس کش!يه کاميار گفتی هيچ وقت چکار نميکنه ابجی؟

    ReplyDelete
  13. میشه یه نفر بزرگ نباشه اما صبور باشه؟... میشه یه نفر عصبانیتش رو کنترل کنه امابزرگ نشده باشه؟ میشه یه نفر بفهمه اوضاع از چه قراره اما کوچولو باشه؟ میشه یه نفر شرم آور نباشه اما هنوز بزرگترین غصه اش نمره 19 دیکته اش باشه؟ ... باور کنین گاهی هیچ چیزی شرم آورتر از این به اصطلاح بزرگ شده نیست.

    ReplyDelete
  14. ردپاي ايامApril 17, 2006 at 9:28 AM

    تحويلش نگير ، پرت ميگه ،..... امروز  به طرز فجيعی ميزونم ، ميتونی همه جوره روم حساب کنی ، .... يه جائی برای آموزش اسب سواری پيدا کردم ، يه باغ بزرگ و بسيار باصفا ،يه ذره شهریه ش بالاست ولی می ارزه .. خلاصه عکس بده ، تا چهار نعل برم روش !.......... چاکريم !

    ReplyDelete
  15. تنهاترين غريبهApril 17, 2006 at 9:37 AM

    ما هممون بايد خجالت بکشيم...

    در ضمن در باره نقد ترانه...

    نمی دونم توی همین مرز پر گهر اصلا شامل اون دردکشیده ها هستی یا نه

    نمی دونم چقدر حس وطن خواهانه در تو ریشه کرده

    نمی دونم تعریفت از زندگی چیه

    اما رفیق

    مگه می شه زندگی رو نفی کرد

    مگه می شه بودن را به نبودن تبدیل کرد

    چیزی که هست هست.

    زندگی قابل نفی نیست

    من با این لفظ مخالفم

    جدا از اینکه به شدت از همین زندگی خسته ام

    و جدا از اینکه در همین مرز پر گهر ماندم و خانه خرابم کردنند نا رفیقان

    در هر صورت تحلیلهاتون رو بسیار دوست دارم

    ما موظفیم رو وبلاگستانهای هم تامل کنیم

    حتی اگه فقط قصه درد باشن

    ReplyDelete
  16. ميگم اين سانچو با تبار وجدانهای خفته نسبتی داره؟؟؟؟ اگه داره... ما يه جور همه با هم فاميل ميشيم...

    ReplyDelete
  17. ای بابا!

    ازش بپرسيد لطفن مگه صبوری دست خود آدمه؟

    ReplyDelete
  18. ببخشيد من وارد جلسه خصوصيتون شدم!

    ReplyDelete
  19. آدم اگه غر نزنه يا ديوانه می شه يا دق می کنه

    ReplyDelete
  20. گذاشتم آخه يه کم مغزم هوا بخوره!

    ReplyDelete