Saturday, April 22, 2006

چرا خوشبينم؟

مهدی عزيز در باب شرايط روز کشور از من پرسيده بود که هنوز هم خوشبينی؟جواب من قاطع و واضح است:بله!اجازه بديد برای بررسی چراييش يه شبيه سازی مختصر رو با هم مرور کنيم:


در سال ۱۹۴۹ ميلادی انقلاب کمونيستی در چين به رهبری صدر مائو به پيروزی رسيدو جمهوری خلق چين تشکيل شد.در سال۱۹۶۶ رهبران کمونيست به اين نتيجه رسيدند که انقلاب چين از مسير اصليش فاصله گرفته و بايد دوباره انقلابی رخ بده.کتاب سوزی ها، تبعيد ها،اعدام ها و حذف بسياری از بلند پايگان حزب از ارکان اين انقلاب دوم بود که انقلاب فرهنگی نام گرفت و با شعار بازگشت به ارزش های اصيل انقلاب مطرح شد.جالبه بدونين در ميانه اين تندروی شديد داخلی روابط با آمريکا دوباره احيا و بر قرار شد.نيکسون به چين سفر کرد و بسياری تحريم ها وضع شده عليه اين کشور لغو شد.بعد از ده سال در سال ۱۹۷۶ با شکست کامل سياست های انقلاب فرهنگی و به يمن خلا قدرت بعد از مرگ مائو و چوئن لای-نخست وزير چين-تنگ شيائو پنگ-از رهبران ميانه رو تر چينی-اعاده حيثيت شد و به عنوان نخست وزير قدرت رو به دست گرفت و روندی اغاز شد که امروز چين رو به اژدهای اقتصاد جهان تبديل کرده...


حال بياين به ايران امروز برگرديم.۲۷ سال بعد از انقلاب سيستمی روی کار مياد که مثل همتايان چينيش شعار بازگشت به ارزشها رو سر ميده،سيستم برای اولين بار برای مذاکره و برقراری ارتباط با امريکا تمايل نشون داده،سياستمدارانی ميانه رو مثل خاتمی و هاشمی به حاشيه رونده ميشن و...من به جد معتقدم که اين اخرين موج تلاش تندروهای جمهوری اسلامی محسوب ميشه و با پايان اين دوره عصر ميانه روی اغاز خواهد شد.انقلاب مجدد ايرانی بسيار خفيف تر از نمونه مشابه چينيشه که به مقتضيات زمانه برميگرده،رهبران ميانه رو هنوز برخی مراکز قدرت رو دراختيار دارن و...ازين رو من مطمئنم زمان اين شبه انقلاب از مشابه چينيش کوتاه تر و حداکثر به اندازه عمر يک دوره حکومت اقای احمدی نژاده.فکر ميکنم از سردی روابط با امريکا کاسته ميشه و....


اما ما درين دوران بايد چه بکنيم؟دورانی که سخته و روزهای سخت تری رو هم در پيش داره.جواب اين سوال هم به نظر من فقط يک کلمست:زندگی!ابراهيم نبوی ميگفت «اپوزيسيون حکومت هاي ديکتاتوری زندگيه».منم به اين حرف باور دارم.نه بايد نا اميد و افسرده دل شد و نه بايد تن به حرکتهای راديکال داد.هر حرکت راديکالی فقط به تشديد راديکاليسم حاکم بر جامعه منجر ميشه و بازخورد وحشتناکی رو به دنبال خواهد داشت.بايد صبور بود و زندگی کرد.در برابر جلو کشيدن رو سری ها ايستاد،وبلاگ ها رو نوشت،فيلم های روز دنيا رو ديد و دست به دست کرد،صدای موسيقی رو بلند و بلند تر کردو...عاشق شد!


شايد خيلی ها تون به اين راه حل بخنديد اما ارجاعتون ميدم به انقلاب جاز در اروپای شرقی کمونيستی در دهه هفتاد ميلادی.بهتون قول ميدم اين سيستم به قدری ناکاراست که به سرعت انتی تز خودشو به جامعه مسلط ميکنه.پس صبور باشيد و اميدوار!


پی نوشت:دوست يا دوستانی که به اسم گمنام کامنت ميذاريد:اولا جدا اينطور ناشناس کامنت گذاشتن رو نميدونم تعبير به چه بکنم؟ثانيا يه وقتايی لحن کامنتاتون از ادب خارج ميشه.ثالثا اگر يک بار ديگه به هر نحوی از انحا پيشنهاد کارجمعی يا هر اقدام تحريک کننده ديگه ای رو اينجا مطرح کنيد به جد کامنت هاتون رو پاک ميکنم.

12 comments:

  1. سلام... خوندم ولی در شرايط نظر دادن نيستم. ايشالا فردا نظرم رو می‌دم... يا حق!

    ReplyDelete
  2. تحليلتو قبول دارم..برای همينه که نبايد اشتباه کرد ..نبايد به بيراهه رفت..چه فايده ازاين که بزنيم ليوانی رو بشکنيم وقتی خودش می افته و ميشکنه ..يه نفر به نام گمنام کامنت ميذاره.مسوليت ديگران گمنام با خودشان. هرچند که من گمنام دیگری ندیدم. اگر جایی کاسه صبر لبریز  شد و کلام به اشتباه به بيراهه رفت و تعبيير به بی ادبی شد ...ببخشيد...ببين امير ..شديم بيدی که به باد  پیشنهادی لرزيديم....هرچند که من پيشنهادی داشتم که ميتوانستيم کار را تمام کنيم بدون اينکه پای کسی به جايی کشيده شود

    ReplyDelete
  3. خيلی تخصصی هست و من خيلی نوفهمم ولی زندگی کردن رو فهميدم و بهش باور دارم .... زندگی کردن و ادامه دادن به اون ..... اما برای منی که تو زندگی معمولی هستم نه برای همه !

    ReplyDelete
  4. سلام... اين چيزی که من به عنوان توهم می‌گم با چيزی که تو نوشتی فرق می‌کنه برارم! من توهم رو اعتقاد بی‌پايه و خوش‌بينی ساده‌لوحانه و تصميم غير کارشناسانه و باور غير عاقلانه می‌دونم. توهم از نظر من اعتقاد جزمی به يه موضوع‌ه. مثلآ اين‌که مهدی هنرپرداز بگه آينده بدون شک و ترديد٬ خوبه يا بده و به هيچ‌وجه هم نخواهد نظرش رو عوض کنه. اما تفاوت کار اينجاست که تو داری برای من شاهد مياری و می‌گی به فلان دلايل٬‌ فکر می‌کنی که پايان شب سيه سپيد است. اين يه نظره و کاملآ محترم و قابل بحث و نقد. اما به محض اين‌که روی نظرت پافشاری غير منطقی کنی صدای من در مياد که دچار توهم شدی.

    بنابريان من به حرف تو خوش‌بينی نمی‌گم٬ اميدواری می‌گم. فرق‌ش هم اينه که اميدواری٬ فعالانه است و خوش بينی٬ منفعلانه.

    يا حق!

    ReplyDelete
  5. می دونی گمانم نظام استبدادی بيشتر از آن که در بند قبولاندن ارزش هايش به مردم باشد تلاش می کند که مردم هر روز بيشتر از روز پيش بترسند.تاريک ترين لحظات شب درست دقايق پيش از دميدن سپيده هستند .ما تا اينجا دوام آورده ايم از  انقلاب فرهنگی ٫جنگ٫ اعدام های دهه ی ٫۶۰ کميته و شلاق٫گزینش ٫باتوم لباس شخصی ها جان به در برده ايم حيف است که حالا شروع کنيم به ترسيدن.

    ReplyDelete
  6. باربد آذربدApril 23, 2006 at 6:22 AM

    روز جهانی کتاب بر همه کتاب دوستان مبارک!

    سوم ارديبهشت مصادف با ‌٢٣ آوريل، روز جهاني كتاب

    ReplyDelete
  7. منم به روش پيشنهادي شما اعتقاد دارم و باهاش موافقم. صبوري ميكنيم و زندگي و اميدوار به اينكه همين جوري بشه كه شما يش بيني كردين.

    ReplyDelete
  8. يه جورايی رفتم تو رويا برادر کاميار !! البته يقين دارم شما استقراء رياضی رو با گوشت و خون فرا گرفتين !ديگه چيزی نميگم ...

    ReplyDelete
  9. دارم درباره ی صبر و زندگی فکرميکنم و کلماتی که با اين دو در تضاد اند...

    ReplyDelete
  10. سلام مثل هميشه اميرانه بود همه ی نخونده هارو خوندم

    ReplyDelete
  11. راه حلت هيچم خنده دار نيست . می دونم می دونی اما گفتم منم گفته باشم !

    ReplyDelete
  12. بابا حميد سابقApril 24, 2006 at 8:43 AM

    به قول عزيزی شفت ..سی     سرمايه نمی خواهد . خوش باش که خوشم آمد ز خوش آمدنت.

    ReplyDelete