Tuesday, January 20, 2009

عصر جمعه

و این عصر های جمعه را یک وقت هایی تاب آوردن،به خدا سخت ترین کار دنیاست،از بس که همه دیوار ها فشرده می شوند و قلب آدم آن وسط، آن بین جا می ماند

12 comments:

  1. الان دیگه شبه

    ReplyDelete
  2. آآآآخ

    غروب  جمعه است .
    دلم خدا ، خدا ، گرفته است

    ReplyDelete
  3. این جمعه ی من که وحشتناک بود...

    ReplyDelete
  4. و جالب اینکه این نحسی این سر دنیا هم که جمعه روز تعطیل نیست و یک عالمه کار سر آدم ریخته حس میشه...

    ReplyDelete
  5. دارد به انتهایش نزدیک می شود نم نم...

    ReplyDelete
  6. من خیلی وقته که دلم برای دلتنگی غروب جمعه تنگ شده... اینجا از عصر جمعه خبری نیست!

    ReplyDelete
  7. عصرهای جمعه وقتی اینجور فشار می آورند و می خورند آدم را که تنهایی.

    ReplyDelete
  8. غروبای جمعه وقتی بد میشه که دلتنگ باشی
    دلتنگ بهترین مرد دنیا

    ReplyDelete
  9. آخی.  می‌خواستم هر طور شده یک فصل را تمام کنم بفرستم برایت نشد.  فردا شب می‌فرستم به جون خدا.  چرا روزها بیست و پنج ساعت نیستند. حتما چون اونوقت دلمون می‌خواست بیست و شش ساعت باشند

    ReplyDelete
  10. من حسی که عصرهای جمعه تو تهران داشتم دقیقا عینش رو اینجا تو یکشنبه ها عصر دارم. به همون بدی..

    ReplyDelete
  11. فقط صبح اش و دوست دارم اونم اگه بگذارن که بخوابي...

    ReplyDelete
  12. بالاخره یه عصری باید دل تنگ ترین عصر هفته باشه دیگه برادر جان/.

    ReplyDelete