Wednesday, October 27, 2010

سکوت

زمانی در یک دایرة‌المعارف کار می‌کردم. یک سری جوان جویای نام دست به قلم بودیم که داشتیم با حداقل امکانات به گمانم کارستان می‌کردیم، این میان مدیرعاملی داشتیم که بسیار باسواد بود و خوش‌خط، خوش صحبت و مهربان و تنها ایرادش آن بود که به حقوق دادن اعتقادی نداشت و یک‌جورایی می‌پنداشت نیروی کار باید بایستد جلوی آفتاب و از طریق فتوسنتز امورات بگذراند. از این گذشته همه چیز خوب بود. شاید خوب‌ترین روزهای کاری‌ام در تمام این سال‌ها... یادم هست وقت‌هایی می‌شد که به اقتضای جوانی شلوغ می‌کردیم، سربه‌سر هم می گذاشتیم یا هر چه، بعد ناگهان آقای رییس می‌آمد وسط تحریریه، پیپش را می گرفت سمت دیوار طوری که انگار مخاطبش دیوار است و بلند می‌گفت« بابا شان کار پژوهشی سکوته» و بعد ما بودیم که ساکت می‌شدیم و سرها باز برمی‌گشت میان کتاب‌ها. آن زمان هنوز مدیرعامل‌ها حتی اگر که حقوق نمی‌دادند جذبه‌ای داشتند...


چرا دارم این‌ها را می‌نویسم؟ از باب سکوت، از باب این‌که اگر جایی روزی رییس آن وقت‌ها را ببینم برایش بگویم فقط پژوهش نیست که شانش سکوت است، چیزهای لامذهبی هستند در این دنیا که جز با صبوری جز با سکوت، از سر نمی‌ گذرند. چیزهایی که شان‌شان سکوت است

49 comments:

  1. صبر و سکوت ادمی را میمیراند..پیر میکند....درسته...
    چه بسیار  اموری که  شان شان سکوت است

    ReplyDelete
  2. چقد خوبه که همیشه هستی
    و اینجا جاییه که میشه سر زد
    مرسی

    ReplyDelete
  3. به قول هیوا مسیح : سکوت که کنیم به صدایی ها به سخن در می آیند

    ReplyDelete
  4. و البته شايد به قول شاعر:
    سكوتم از رضايت نيست
    دلم اهل شكايت نيست!

    ReplyDelete
  5. جز خامشی هیچ درمان نبود

    ReplyDelete
  6. عشق ساکت است
    اما اگر حرف بزند
    از هر صدایی بلندتر است.

    ReplyDelete
  7. دل تنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند
    رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
    و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند

    سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

    ReplyDelete
  8. دل تنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند
    رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
    و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند

    سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

    ReplyDelete
  9. دل تنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند
    رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
    و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند

    سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

    ReplyDelete
  10. اگه من یاد گرفتم سکوت رو!

    ReplyDelete
  11. اگه من یاد گرفتم سکوت رو!

    ReplyDelete
  12. اگه من یاد گرفتم سکوت رو!

    ReplyDelete
  13. دقیقن  همین طوره  که میگی

    ReplyDelete
  14. دقیقن  همین طوره  که میگی

    ReplyDelete
  15. دقیقن  همین طوره  که میگی

    ReplyDelete
  16. " ...  چیزهایی که شان‌شان سکوت است"

    ReplyDelete
  17. " ...  چیزهایی که شان‌شان سکوت است"

    ReplyDelete
  18. " ...  چیزهایی که شان‌شان سکوت است"

    ReplyDelete
  19. ذات وبلاگ نویسی زیاد با این سکوت جور در نمیاد. حتی اگه شان چیزی سکوت باشه. مخصوصا اگه با یه وبلاگ نویس حرقه ای طرف باشی!

    ReplyDelete
  20. ذات وبلاگ نویسی زیاد با این سکوت جور در نمیاد. حتی اگه شان چیزی سکوت باشه. مخصوصا اگه با یه وبلاگ نویس حرقه ای طرف باشی!

    ReplyDelete
  21. ذات وبلاگ نویسی زیاد با این سکوت جور در نمیاد. حتی اگه شان چیزی سکوت باشه. مخصوصا اگه با یه وبلاگ نویس حرقه ای طرف باشی!

    ReplyDelete
  22. شان وبلاگ نویسی هم سکوت است و این همه تاخیر برای اپ نکردن؟

    ReplyDelete
  23. شان وبلاگ نویسی هم سکوت است و این همه تاخیر برای اپ نکردن؟

    ReplyDelete
  24. شان وبلاگ نویسی هم سکوت است و این همه تاخیر برای اپ نکردن؟

    ReplyDelete
  25. سلام. سکوت برای شنیدن صداهای دیگر لازم است.

    ReplyDelete
  26. سلام. سکوت برای شنیدن صداهای دیگر لازم است.

    ReplyDelete
  27. سلام. سکوت برای شنیدن صداهای دیگر لازم است.

    ReplyDelete
  28. aval fek kardam shoma neveshti! haghe copy right begirin! ;)

    http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100889646293

    ReplyDelete
  29. aval fek kardam shoma neveshti! haghe copy right begirin! ;)

    http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100889646293

    ReplyDelete
  30. aval fek kardam shoma neveshti! haghe copy right begirin! ;)

    http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100889646293

    ReplyDelete
  31. درسته. گاهي وقتها حرف زدن و نوشتن از ارزش چيزي مي كاهد. آن وقت سكوت بهترين كار است.

    ReplyDelete
  32. درسته. گاهي وقتها حرف زدن و نوشتن از ارزش چيزي مي كاهد. آن وقت سكوت بهترين كار است.

    ReplyDelete
  33. درسته. گاهي وقتها حرف زدن و نوشتن از ارزش چيزي مي كاهد. آن وقت سكوت بهترين كار است.

    ReplyDelete
  34. کیمیاگری در پی کیمیاOctober 30, 2010 at 4:31 AM

    سکوت کن اگه آرومت میکنه

    ReplyDelete
  35. کیمیاگری در پی کیمیاOctober 30, 2010 at 4:31 AM

    سکوت کن اگه آرومت میکنه

    ReplyDelete
  36. کیمیاگری در پی کیمیاOctober 30, 2010 at 4:31 AM

    سکوت کن اگه آرومت میکنه

    ReplyDelete
  37. کلا شاعر میگه:‌آنگاه که سکوت میکنیم جهان به صدا در می آید...

    ReplyDelete
  38. کلا شاعر میگه:‌آنگاه که سکوت میکنیم جهان به صدا در می آید...

    ReplyDelete
  39. کلا شاعر میگه:‌آنگاه که سکوت میکنیم جهان به صدا در می آید...

    ReplyDelete
  40. خب خوبه که اون مدیر عامل تنها عیبش اعتقاد نداشتن به جریان حقوق بوده . من مدتی ست مدیر عاملی رو میشناسم که کوچکترین اشکالش اینه که فکر میکنه: "مگه کارمند هم حقوق میگیره؟؟؟"

    ReplyDelete
  41. خب خوبه که اون مدیر عامل تنها عیبش اعتقاد نداشتن به جریان حقوق بوده . من مدتی ست مدیر عاملی رو میشناسم که کوچکترین اشکالش اینه که فکر میکنه: "مگه کارمند هم حقوق میگیره؟؟؟"

    ReplyDelete
  42. خب خوبه که اون مدیر عامل تنها عیبش اعتقاد نداشتن به جریان حقوق بوده . من مدتی ست مدیر عاملی رو میشناسم که کوچکترین اشکالش اینه که فکر میکنه: "مگه کارمند هم حقوق میگیره؟؟؟"

    ReplyDelete
  43. سلام دوست عزیز
    چه وبلاگ زیبا و پر محتوایی داری
    ممنون می شم اگه یه سری به وبلاگ فروشگاههای اینترنتی من بزنی
    http://mona2011.blogfa.com/
    اگه خواستین تبادل لینک کنیم خوشحال میشم]

    ReplyDelete
  44. دقيقا اين چيزهاي لامسب را اگر با هياهو بخواهيم بگذرانيم تنها كاري كه كرده ايم اين است كه حريم خودمان را زير پا گذاشته ايم و حالا با نويز ها هم بايد كنار بياييم.

    ReplyDelete
  45. دقيقا اين چيزهاي لامسب را اگر با هياهو بخواهيم بگذرانيم تنها كاري كه كرده ايم اين است كه حريم خودمان را زير پا گذاشته ايم و حالا با نويز ها هم بايد كنار بياييم.

    ReplyDelete
  46. دقيقا اين چيزهاي لامسب را اگر با هياهو بخواهيم بگذرانيم تنها كاري كه كرده ايم اين است كه حريم خودمان را زير پا گذاشته ايم و حالا با نويز ها هم بايد كنار بياييم.

    ReplyDelete
  47. فقط می خواستم بگم چرا اینقدر دیر به دیر می نویسید.
    البته هرکس را بر رفتارش دلیلیست ولی وقتی نوشته هایتان را می خواندم یادم افتاد که راستی واقعیت این چندسال آخر زندگی-  تلاشم برای فرار کردن از خود و سازگاری با محیط چقدر برمن تاثیر گذاشته. حس کردم سخت سرد شدم. حتی سطحی. از سئوال ها و مسئله ها فرار می کنم و برای همه چیز دنبال کوتاهترین جواب ها می گردم. حتی تندتر حرف می زنم و دیگر آرامش سابق را در کلام و بیان ندارم. فکر کردم دایره لغتم کم شده و کلمات محبوب و مانوسم را که جایی شاید برای اینکه محفوظشان بدارم از لوثی مخفی کردم بودم اکنون فراموشم شده. البته هنوز هم همین حرفها و باور ها را دارم (که همین باعث شده برای اولین بار در همیشه ام برای کسی کامنتی بگذارم) ولی لحن و کلام و بیان و نگارشم بس دور شده.
    -----
    با هر فاصله که باشد(چه در نگارش شما و چه در دیدار من) بهرحال همیشه به اینجا سرمیزنم.

    ReplyDelete
  48. فقط می خواستم بگم چرا اینقدر دیر به دیر می نویسید.
    البته هرکس را بر رفتارش دلیلیست ولی وقتی نوشته هایتان را می خواندم یادم افتاد که راستی واقعیت این چندسال آخر زندگی-  تلاشم برای فرار کردن از خود و سازگاری با محیط چقدر برمن تاثیر گذاشته. حس کردم سخت سرد شدم. حتی سطحی. از سئوال ها و مسئله ها فرار می کنم و برای همه چیز دنبال کوتاهترین جواب ها می گردم. حتی تندتر حرف می زنم و دیگر آرامش سابق را در کلام و بیان ندارم. فکر کردم دایره لغتم کم شده و کلمات محبوب و مانوسم را که جایی شاید برای اینکه محفوظشان بدارم از لوثی مخفی کردم بودم اکنون فراموشم شده. البته هنوز هم همین حرفها و باور ها را دارم (که همین باعث شده برای اولین بار در همیشه ام برای کسی کامنتی بگذارم) ولی لحن و کلام و بیان و نگارشم بس دور شده.
    -----
    با هر فاصله که باشد(چه در نگارش شما و چه در دیدار من) بهرحال همیشه به اینجا سرمیزنم.

    ReplyDelete
  49. فقط می خواستم بگم چرا اینقدر دیر به دیر می نویسید.
    البته هرکس را بر رفتارش دلیلیست ولی وقتی نوشته هایتان را می خواندم یادم افتاد که راستی واقعیت این چندسال آخر زندگی-  تلاشم برای فرار کردن از خود و سازگاری با محیط چقدر برمن تاثیر گذاشته. حس کردم سخت سرد شدم. حتی سطحی. از سئوال ها و مسئله ها فرار می کنم و برای همه چیز دنبال کوتاهترین جواب ها می گردم. حتی تندتر حرف می زنم و دیگر آرامش سابق را در کلام و بیان ندارم. فکر کردم دایره لغتم کم شده و کلمات محبوب و مانوسم را که جایی شاید برای اینکه محفوظشان بدارم از لوثی مخفی کردم بودم اکنون فراموشم شده. البته هنوز هم همین حرفها و باور ها را دارم (که همین باعث شده برای اولین بار در همیشه ام برای کسی کامنتی بگذارم) ولی لحن و کلام و بیان و نگارشم بس دور شده.
    -----
    با هر فاصله که باشد(چه در نگارش شما و چه در دیدار من) بهرحال همیشه به اینجا سرمیزنم.

    ReplyDelete