Saturday, October 16, 2010

ادای احترام

سیستم اجتماعی موجود به‌خصوص در فاز زندگی شغلی مبنایش بر نظم، تعقل، ایجاد ارزش افزوده، برنامه‌ریزی و همسانی‌ است. بعد تصور کن آدم‌هایی هستند که در این قالب نمی‌گنجند. عاطفی‌اند، دوست دارند ساعت کارشان دست خودشان باشد، با رییس یا مرئوس بودن راحت نیستند، ازشان آدم کار جمعی و همسانی در نمی‌آید، تک‌رو‌ هستند، در بی‌نظمی همیشه به دنبال نظم می‌گردند و...


خب سیستم همیشه با این آدم‌ها در تنش و تضاد است متقابلن آنها هم عذاب می‌کشند. هستند بعضی هایشان که راه‌های ابتکاری منحصر به فرد خودشان را داشته‌اند برای همزیستی مسالمت‌امیز با جهان مشاغل، بعضی‌هایشان جایی از قصه گفته‌اند به درک و همه چیز را رها کرده‌اند. بعضی ها هم هنوز با خون‌دل مجبورند به تحمل به سبب نیاز


من فقط خواستم بگویم چه احترام فوق‌العاده‌ای قائلم برای آدم‌هایی که روحشان در چنین سیستم کاری، بعضی وقت‌ها خراشیده‌ می‌شود، شاید ساپورت بیرونی هم دارند و کار کردن برای‌شان تلاش بقا نیست ولی فقط و فقط برای این‌که می‌دانند آدم بارش باید به دوش خودش باشد و نه هیچ کس دیگر، مسوولیت این بخش زندگی را به رغم تمام مشقاتش پذیرفته‌اند و روی زانوهای خودشان ایستاده‌اند. احترامی خالص برای این آدم‌ها و تلاش شریف‌شان برای زندگی


پی نوشت: دارم می‌گردم چیزهایی را پیدا کنم که بخاطرشان به تو باید افتخار کرد. دارم می‌گردم رابطه‌ای را احیا کنم که جایی در همان قبل از هفت سالگی من دفن شد. یک‌جایی رسیدم به همین جا که چقدر همه‌ی عمر عذاب کشیدی احتمالن از کار کردن در فضایی که فضای تو نبود اما حتی یک روز هم جا خالی نکردی، پا پس نکشیدی. دستاوردهایت کم بود اما دستت هیچ وقت خالی نبود و گمانم مهم همین است

No comments:

Post a Comment