لحظهای هست بعد بوسه، همان وقتی که لبها از هم جدا شده اند و روحت مشغول مزه مزه کردن طعمی است که چشیده...لحظه ای هست بعد بوسه که پیکرها از هم کمی فاصله میگیرند و چشمها جایگزین لبها میشوند. آن چشم در چشم شدن، آن درهم آمیختگی شهوت و شرم، آن نگاه به گمانم جان رابطه است
یک جوری بود
ReplyDeleteیاد اون شعر یلدا افتادم که دقیقا این شعر شاملو رو مسخره کرده بود
ReplyDeleteالان خوب یادم نیستش ولی بعد که میگفت تو را فراسوی مرزهای تنت دوست میدارم میگه واقعا!!؟ و من شعر استاد رو مورد عنایت قرار می ده. خلاصه یعنی همون که تو فیلم بود داداش!
. چه خوب توصیف کردی اون لحظه شرم و شهوت بیش خواستنو! امیر امشب منو کشتی. دلتنگ شدم برای اون لحظه و یار یگانه ای که دور از منه. دقیقا در چهلمین شبانه روز تنهایی و دوری باید این مطلبتو میخوندم و به خودم میپیچیدم؟
ReplyDeleteاطلاع خوبی است بخوانیم و ببینیم چه خبر است!
ReplyDeletehttp://shahbazi1.wordpress.com/2008/05/30/%D8%A7%D8%
B3%D9%86%D8%A7%D8%AF%D9%8A-%D8%AC%D8%AF%D9%8A%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%B3%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%8A-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D9%8A-%D9%86%D8%AC%D9%81%D9%8A/
شاید لینک زیر نیاره اما با عبارت زیر در گوگل سرچ خواهید یافت
ReplyDeleteاسنادي جديد از فساد مالي عبدالعلي نجفي. « اخبار و مقالات دکتر ...
فوق العاده بود !
ReplyDeleteبا یک لبخندی اینو خوندم.توصیفت فوق العاده بود
ReplyDeleteسخت مي شود دل كند...
ReplyDeleteلامصب
ReplyDeleteقدیمی ها به کسی که تازه به نوایی رسیده بود می گفتند نوکیسه .دوست من هر حرفی گفتنی نیست...صبور باش
ReplyDeleteجالب بود
ReplyDeleteعالی ...
ReplyDeleteآخ دلم خواست
ReplyDeleteمنم دلم الان خواست...آخر همه رو از راه به در می کنی...نه اینکه حالا همه سر به راهن
ReplyDeleteباید ادامه داشته باشه ... یا آره یا نه .
ReplyDeleteتو با اين نوشته هات منو به آتيش ميكشوني گاهي.
ReplyDeleteیکتا جونم این جا چه قدر عجیبه! من تا حالا فک میکردم نمی شه نظر گذاشت!!! عزیز دلم مرسی بابت کانتت..خوشحالم که درکم می کنی نازنینم.بووووس
ReplyDeleteراستی شعرای همه ی ژستات عالیه...با اجازت می خوام سند کنم چندتاشونو واسه جوجوف با حفظ عنوان شاعرالبته!
:(((( دلم گرفت برای احساس به باد رفته
ReplyDeleteقشنگ بود
ReplyDelete