Saturday, December 27, 2008

وبلاگ نویس و خوانندگانش

ماجرا شاید اینگونه باشد که بعد از یک مدت نوشتن،هر وبلاگ نویسی یک سری خواننده ثابت پیدا می کند و هر چه وبلاگ نویس ما کارش را بیشتر جدی بگیرد،خوانندگانش هم او را بیشتر جدی می گیرند،بازدید ها و کامنت هایش بالا می رود و وبلاگ نویس محترم مقادیر فراوانی تحسین و قطعن اندکی انتقاد دریافت خواهد کرد.در واقع بر مبنای نوشته های وبلاگ، خوانندگان ثابت و حرفه ای،تصویری کلی از نویسنده وبلاگ،سبک نوشتنش،طرز زندگیش،باید ها و نباید هایش پیدا می کنند و به آن معتقد می شوند یا لااقل او را آن طور می شناسند.حالا می دانید مشکل از کجا پیدا می شود؟از آنجایی که خوانندگان وبلاگ برداشت خود از وبلاگ نویس را امر محتوم فرض کرده و آن را تبدیل به میثاقی نانوشته می کنند اما وبلاگ به طور کلی رسانه ای فاقد امکان خلق چنین تصویر جامع و مانعیست یعنی حتی بر فرض صداقت مطلق نویسنده وبلاگ،به هیچ وجه نمی شود تمام جنبه های روح یک انسان را در قالب چند خط نوشته و در یک قاب محدود به تصویر کشید تا خوانندگان آن وبلاگ بتوانند میثاق نامریی شان را بر مبنای پایه هایی صحیح استوار کنند.بر همین مبنا و با قبول اینکه شناخت خوانندگان وبلاگ در بهترین حالت از وبلاگ نویس،شناختی نیمه تمام و ناقص است به زودی مشکل بروز خواهد کرد.


یعنی دیر یا زود روزی وبلاگ نویس عزیز جوری خواهد نوشت یا چیزی خواهد نوشت که به مذاق این طیف خوانندگان دارای تصویری ذهنی از او خوش نخواهد بود.اولین واکنش این خوانندگان وادار ساختن نویسنده به بازگشت به چهار چوب ذهن ساخته آنهاست و اگر وبلاگ نویس از این امر سر باز زند و حس کند آن چهار چوب همه او نیست احتمالن با واکنش خشمگین خوانندگانی روبرو خواهد شد که احساس خیانت می کنند.اینجا وبلاگ نویس بین یک دو راهی سخت گیر می کند:از یکسو پافشاری بر آنچه که هست باعث از دست دادن تایید و حمایت بهترین خوانندگانش می شود و از سوی دیگر تن دادن به مرز های تعیین شده توسط خوانندگان او را از خود واقعیش و بروز حقیقی خویش جدا می کند.برزخ وبلاگ نویسان همین جاست.دو راهی نام و ننگ،تصمیم آگاهانه برای اینکه خودت باشی و از دست بدهی یا خودت نباشی و وضع موجود را حفظ کنی...قصد نسخه پیچیدن ندارم و لی هر وبلاگ نویس جدی،باید بداند روزی دیر یا زود در این شرایط قرار خواهد گرفت و مجبور به اخذ تصمیم های سخت و پرداخت بهای آن است،بهایی که بر خلاف ظاهرش اصلن آسان نیست!

17 comments:

  1. بدون کامنت نوشتن مثل جلوی کوه ایستادن و فریاد زدن است،انگار فقط صدای خودت را می شنوی و این اصلا خوشایند نیست اما کاش بپذیریم خوانندگان وبلاگ مجازند در مورد نوشته ها حرف بزنند نه در مورد نویسنده

    ReplyDelete
  2. خوب آره...
    اما این تصویر کردن وبلاگنویس برای خواننده هم امری اجتناب ناپذیره...
    شاید یادبگیریم چه طور نظر بدیم... هووم؟

    ReplyDelete
  3. منظورم این بود...
    شاید  "باید" یادبگیریم چه طور نظر بدیم... هووم؟

    ReplyDelete
  4. گفته بودم این روزها کلاس زبان میرم ؟!

    ReplyDelete
  5. اینا که تو گفتی همه درسته اما یه نکته ی دیگه ای هم هست که اصولن خود آدم در شرایط مختلف تغییر می کنه. شرایط آدمو عوض می کنه. آدم های ساده رو گاهی پیچیده می کنه. درس هایی که زندگی به آدم می ده ادمو سخت متنبه می کنند. گاهی خودمون هم وقتی به نوشته های سه چهار سال پیش خودمون نگاه می کنیم خودمونو نمی شناسیم....

    ReplyDelete
  6. دقیقن حرفت درسته کتایون.یک وقتایی هم حتمن خود وبلاگ نویس تغییر می کنه

    ReplyDelete
  7. رضا قاری زادهDecember 27, 2008 at 2:43 AM

    این خود ماندن جایی ارزشمند است که به این خود کاملا ایمان داشته باشیم . من با بقیه کاری ندارم ولی خود من گاهی چنان متکبر ، بی منطق ، خود محور ، خودبین ، عجول ، عامل به رفتارهای نابالغانه در مورد مسائل مستحدثه ، خسته ، بهانه گیر بی عمل وووووو می شود که منطقی نیست که روی بکر ماندن و لا یتغیر بودنش پافشاری کنم . در مورد من هر حرفی ارزش شنیدن را دارد و یک قضاوت با توجه به آن حرف در محکمه ی وجدانیات شخصی شاید راهگشایم باشد . از منظر من وبلاگنویسی ارائه ی خود نیست بیشتر تعامل است به معنای ارائه ی خود و دریافت دیگران . محک زدن ارزشها ، داوری مومنانه و تاثیر گذاشتن و حتی تاثیر پذیرفتن . فلذا من زیاد روی خود ماندن اصرار ندارم هرچند ارزشهایی که برایم وارد حیطه ی لازم الاجرا بودن می شوند که یقینا از مسیر یقین و ایمان می گذرند قابل مصالحه و تاثیر پذیری نیستند . بنابراین فکر میکنم وبلاگ نویس هم لازم است بین آن بخشهایی از خودش که ارزش شده اند به معنای اخص کلمه و آن بخشهایی که هنوز در ذهن خودش هم مشکوکند توفیر قائل شود .
    من طبق معمول گویا با تبصره موافقم
    خوش باشی

    ReplyDelete
  8. خوب تو تصمیم گرفتی الان که چی باشی؟که کامنت دونی و باز کردی .هوم؟؟

    ReplyDelete
  9. حسن فضای مجازی در این است که تو خودت را آنگونه که دوست داری باشی نه انگونه که جامعه مجبورت می کند باشی نشان می دهی خود واقعی را فارغ از تمام محدودیتها-بایدها و نبایدها-هنجارها و ... و دیگران تو را انگونه که دوست دارند باشی و نه انگونه که واقعا هستی می بینند. این ازادی را برای خود و دیگران قائل باش. خودت باش و اجازه بده دیگران خودشان در مورد تو تصمیم بگیرند. این جا تنها جایی است که می توانیم ازاد باشیم این ازادی را از خودمان دریغ نکنیم.

    ReplyDelete
  10. نه خداییش حال کردی عجب کامنتی برات گذاشتم؟!! این هم اندر فواید بستن گاه و بی گاه کامنت دونی

    ReplyDelete
  11. راستش چون غیبتام داره کمکم کبری میشه، نمیدونم چی شده که اینو نوشتی ! ولی باید بگم که برای خود من به شخصه اینجا(دنیای مجازی) تنها جایی که بدون ماسک ظاهر میشم و فقط برای خوشایند خودم مینویسم...شاید خودخواهی باشه ، ولی اگر غیر ازین بود اینجا نمیومدم! نظر دیگران هم برام مهمه و حتی اعتراف میکنم که خیلی وقتا ذوق میکنم وقتی دوستام برام کامنت میذارن ، ولی اونجوری مینویسم که خودم میخوام...در مورد وبلاگهایی هم که سر میزنم همینه، اگر طرف اونطوری که مورد انتظارم هست ننویسه ، فوقش نمیخونمش ولی قضاوتش نمیکنم!در کل منظورم اینه که بر سر دوراهی نام و ننگ(؟)باید خودت تصمیم بگیری کدوم یکی رو میخوای... این بود انشای من!

    ReplyDelete
  12. اگر در مورد خودت بود باید بگم که به هر سبک و با هر چاچوب(حتی بدون چارچوب)هم که نوشتی امضات پای همه ی پستها بود!-ضمنا من خیلی وقته بلاگتو میخونم اگر چه معمولا کامنت نمیذارم

    ReplyDelete
  13. انگار آدم ها حتي اگه از يه هويت مجازي هم استفاده كنند باز هم خودشون و روحياتشون به اون نوشته هاشون سنجاقه.
    منظورم اينه كه من با هر طيف شخصيتي وقتي وارد وبلاگ شما ميشوم يه جور ديگه رفتار ميكنم و كامنت ميگذارم و تو يه وبلاگ ديگه يه جور ديگه!!!! يعني اين شماييد كه با نوشته هاتون، لغت هاي به كار رفته تو پست هاتون، قالب وبلاگتون و... به خواننده يه سيگنال هایي ميدهيد براي رفتار با شما. عين دنياي واقعي با اين تفاوت كه اونجا سيگنال ها يه جور ديگه هم هست براي همين گاهي آدم شك ميكنه كه اين دنيا چقدر مجازيه؟ شايد حتي اون هويت مجازي من نوعي هم يه بخش گمشده از من نوعي باشه كه حالا تو نوشتنم بروز پيدا كرده. براي همينه كه "نويسندگي" يه شغل بزرگيه تو دنیا.
    ولي ايني كه گفتيد، تشريح اتفاقات دنياي واقعي هم هست. يعني اگر به جاي كلمه دنياي مجازي و وبلاگ كلمه دنياي واقعي و دوستان و خانواده و اطرافيان را بگذاريد، همان توصيف دنياي واقعي است.

    ReplyDelete
  14. کاملا درست می گی. من باشم ننگ را انتخاب می کنم.

    ReplyDelete
  15. کلن فرق تو  و من در این است که تو زیادی این دنیای مجازی را جدی می گیری.

    ReplyDelete