Thursday, August 28, 2008

ژانر آلکاتراز

شهر بی تو مرا حبس میشود یا یک همچین چیزهایی

17 comments:

  1. با اجازه گلناز جان دوم

    ReplyDelete
  2. حق اول بودن و محفوظ گذاشتيم..

    ReplyDelete
  3. آخــــــي بِرار .دلم گناهي امد برات.ولي به اين فکر کن که مي ره خوش مي گذره بهش بعد حالش بهتر مي شه .بعد برات سوغاتي مياره...خوب؟؟؟

    ReplyDelete
  4. نازلی بانو اینایی که گفتی مال مغزه حرف دل همون بود که من نوشتم

    ReplyDelete
  5. ...ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری...

    ReplyDelete
  6. یک دوست شکم گنده ای داشتم رضا که همیشه تو حرفاش میگفت بابا ما شکممون گندست اما دلمون اندازه دل گنجشکه

    ReplyDelete
  7. رضا قاری زادهAugust 28, 2008 at 4:51 AM

    من نبودم ؟!

    ReplyDelete
  8. آخی..میبینی چقدر فاصله ی مکانی واقعیه..هییییم.,,

    ReplyDelete
  9. همون که کامنت گذار قبلی فرمودند!

    ReplyDelete
  10. عجب پستی بود بی تعارف خوشمان آمد مخصوصا قسمت آخرش "یا یک همچین چیزهایی"...

    ReplyDelete
  11. آوارگی کوه و بیابانم آرزوست ایضا یا یک همچین چیز هایی...

    ReplyDelete
  12. اوهوم اوهوم... چه زندانی میشه این زندان... ما میفهمیمت داداشششش

    ReplyDelete
  13. اونوقت بی کی شهر حبستون میشه جناب امیرخان؟

    ReplyDelete
  14. آدم است دیگر... گاهی پروانه ای می شود... مجنون می شود... داغون می شود...

    ReplyDelete
  15. یعنی بایستی بیت بعدی رو با ی شروع کرد و تو همون سبک تک مصراعی!
    یه شبٍ مهتاب ماه می یاد تو خواب .....

    ReplyDelete
  16. آوارگی کوه و بیابانم آرزوست.................آنکه یافت می نشود!آنم آرزوست.....

    ReplyDelete
  17. دقیقا یه همچین چیزایی دیگه

    ReplyDelete