Monday, August 25, 2008

محرمانه

فرق میکند حضرت اجل!فرق میکند.فرقش منم.من که این بار نرفتم توی بی ارزشی هایم،من که غصه نیست و نبود را نمیخورم من که دارم با همه وجودم باور میکنم همین که هستم با ارزش است و دوست داشتنی.حالا اگر کسی دوست نداشت چه باک وقتی خودم دوستش دارم


پی نوشت:دارم فکر میکنم یک روز ملی مبارزه با خودسانسوری وبلاگی راه بیاندازم.برو بچ همه همزمان در وبلاگ هایشان افشاگری کنند یا نوشته ای که مدتها مانده بیخ حلقشان را بنویسند...چه شود وبلاگستون


پی نوشت ۲:سر هرمس ناپرهیزی کرده و باز از آن پستهای شماره دار طولانی نوشته که دل آدم ضعف میرود از شعف خواندنشان .یک بخش پستش ولی  جور دیگری حال داد.همان شماره ۲۱ که میگوید«می‌دانی دخترجان، کیفش آن جا بود که کارتن‌های کتاب‌های قدیمیِ جامانده در خانه‌ی قدیمی را با هم باز می‌کردیم. بعد هزارتا کتاب بود که از بس هردومان، یک تا دو نسخه از آن‌ها داشتیم قبلِ از همه‌ی آشنایی‌های‌مان، هی می‌فرستادیم‌شان به انباری‌های ابدی. با خودمان فکر کرده بودیم از هر کتاب خب یکی کافیست. نمی‌شود که از هر شاملویی، سه‌چهارتا داشت، از هر فروغ‌ای. از این همه هم‌کتابی‌های‌مان در آن سال‌ها، نیشِ دلم باز بود چند وقتی»

13 comments:

  1. آقا من با این روز ملی مبارزه با خود سانسوری مخالفم.. اساسا اگه همه ما قدرت و جسارت و شهامتش رو داشتیم همه روزها روز مبارزه با خود سانسوری بود... جنمش رو نداریم آقا جون...نداریم!

    ReplyDelete
  2. ببین امیر، اول شدن هم درد منو دیگه دوا نمیکنه... اصلا حالا که اول شدم می فهمم.. وقتی سندش به اسم یکی دیگه خورده آدم احساس غاصب بودن بهش دست میده... فلذا از همینجا خودمون با زبون خوش و به اراده خودمون تصحیح می کنیم: دوم دوم!

    ReplyDelete
  3. ضمنن تا اطلاع ثانوی، رو ی من واسه این روز ملی حساب نکن، همون که عرفان گفت!

    ReplyDelete
  4. عاطفه(احلام)August 25, 2008 at 12:30 PM

    ولی من این روز ملی تو قبول دارم. اصلا ما از بس رومون تو کلاس باز شده فعلا جو گیریم و لذا یک وبلاگ هم چن وقت پیش باز نمودیم که در فشانی بی حیایی کم سانسوری نماییم اما زهی خیال باطل اگه این عمو ایگوی پدرسوخته گذاشت!

    ReplyDelete
  5. اومدم از روز ملیت استقبال کنم! دیدم هنوز هیچی نشده بروبچ مخالفت کردن. اگه یه افشاگری درجه یک هم نباشه باز خوبه. چه شود وبلاگستان

    ReplyDelete
  6. خود سانسوری می‌کنیم پس هستیم

    ReplyDelete
  7. منوچهر سابق !August 25, 2008 at 3:16 PM

    ما هم نیشمان باز شد از این تعدد کتب ... بلکه 3 جلد !!!!!

    ReplyDelete
  8. به قول گلناز:فکر کنم باید نگران ات شد..تند تند پست می نویسی.

    ReplyDelete
  9. نه امیر جان نشد!
    هرچقدر هم خودت رو دوست داشته باشی نیاز به تایید داری. نیاز به دوست داشته شدن داری تا بفهمی هنوز زنده ای و راه رو عوضی نرفتی . اگر دروغ میگم کور بشم!

    ReplyDelete
  10. من فعلاً یه کامنت بدون سانسور می نویسم: من وقتی میگم لعنت به من نگو نه.این دهن که باز میشه کثافت همه جا رو بر می داره

    ReplyDelete
  11. "همینه که هست" خودمون دیگه؟!

    ReplyDelete
  12. محمد جواد شکریAugust 26, 2008 at 5:38 AM

    حمایت بی دریغ رو از شما برادر بدقول اعلام می دارم!!!

    ReplyDelete