فرق میکند حضرت اجل!فرق میکند.فرقش منم.من که این بار نرفتم توی بی ارزشی هایم،من که غصه نیست و نبود را نمیخورم من که دارم با همه وجودم باور میکنم همین که هستم با ارزش است و دوست داشتنی.حالا اگر کسی دوست نداشت چه باک وقتی خودم دوستش دارم
پی نوشت:دارم فکر میکنم یک روز ملی مبارزه با خودسانسوری وبلاگی راه بیاندازم.برو بچ همه همزمان در وبلاگ هایشان افشاگری کنند یا نوشته ای که مدتها مانده بیخ حلقشان را بنویسند...چه شود وبلاگستون
پی نوشت ۲:سر هرمس ناپرهیزی کرده و باز از آن پستهای شماره دار طولانی نوشته که دل آدم ضعف میرود از شعف خواندنشان .یک بخش پستش ولی جور دیگری حال داد.همان شماره ۲۱ که میگوید«میدانی دخترجان، کیفش آن جا بود که کارتنهای کتابهای قدیمیِ جامانده در خانهی قدیمی را با هم باز میکردیم. بعد هزارتا کتاب بود که از بس هردومان، یک تا دو نسخه از آنها داشتیم قبلِ از همهی آشناییهایمان، هی میفرستادیمشان به انباریهای ابدی. با خودمان فکر کرده بودیم از هر کتاب خب یکی کافیست. نمیشود که از هر شاملویی، سهچهارتا داشت، از هر فروغای. از این همه همکتابیهایمان در آن سالها، نیشِ دلم باز بود چند وقتی»
اول اول
ReplyDeleteآقا من با این روز ملی مبارزه با خود سانسوری مخالفم.. اساسا اگه همه ما قدرت و جسارت و شهامتش رو داشتیم همه روزها روز مبارزه با خود سانسوری بود... جنمش رو نداریم آقا جون...نداریم!
ReplyDeleteببین امیر، اول شدن هم درد منو دیگه دوا نمیکنه... اصلا حالا که اول شدم می فهمم.. وقتی سندش به اسم یکی دیگه خورده آدم احساس غاصب بودن بهش دست میده... فلذا از همینجا خودمون با زبون خوش و به اراده خودمون تصحیح می کنیم: دوم دوم!
ReplyDeleteضمنن تا اطلاع ثانوی، رو ی من واسه این روز ملی حساب نکن، همون که عرفان گفت!
ReplyDeleteولی من این روز ملی تو قبول دارم. اصلا ما از بس رومون تو کلاس باز شده فعلا جو گیریم و لذا یک وبلاگ هم چن وقت پیش باز نمودیم که در فشانی بی حیایی کم سانسوری نماییم اما زهی خیال باطل اگه این عمو ایگوی پدرسوخته گذاشت!
ReplyDeleteاومدم از روز ملیت استقبال کنم! دیدم هنوز هیچی نشده بروبچ مخالفت کردن. اگه یه افشاگری درجه یک هم نباشه باز خوبه. چه شود وبلاگستان
ReplyDeleteخود سانسوری میکنیم پس هستیم
ReplyDeleteما هم نیشمان باز شد از این تعدد کتب ... بلکه 3 جلد !!!!!
ReplyDeleteبه قول گلناز:فکر کنم باید نگران ات شد..تند تند پست می نویسی.
ReplyDeleteنه امیر جان نشد!
ReplyDeleteهرچقدر هم خودت رو دوست داشته باشی نیاز به تایید داری. نیاز به دوست داشته شدن داری تا بفهمی هنوز زنده ای و راه رو عوضی نرفتی . اگر دروغ میگم کور بشم!
من فعلاً یه کامنت بدون سانسور می نویسم: من وقتی میگم لعنت به من نگو نه.این دهن که باز میشه کثافت همه جا رو بر می داره
ReplyDelete"همینه که هست" خودمون دیگه؟!
ReplyDeleteحمایت بی دریغ رو از شما برادر بدقول اعلام می دارم!!!
ReplyDelete