تجربه های غریب...در تمام این ماه گذشته من تجربه های غریب داشته ام. آدم بابت تجربه هایش هزینه می دهد، زخم می زند، رنج می کشد اما در نهایتش برای کاشفی مثل من، درک این فضاها به هزینه هایش می چربد.
تجربه هایم را در این ماه سرگردان میان تابستان و پاییز دوست داشتم!
یادت هست این دیالوگ شب یلدا: «زخمای آدم سرمایه های آدمن... سرمایه هاتو با کسی تقسیم نکن.»
ReplyDeleteچه قدر خوبه این هزینه ها آخرش برسه به آگاهی ولی همیشه این طور نیست
ReplyDeleteهم دوسش دارم هم ندارم..
ReplyDeleteارباب اگر ممکنه سیاهه ای از تجربیاتتون رو منتشر کنید بهره مند بشیم
ReplyDeleteوااااااای چقدر خبرای رنگی تو این پست بالایی بود! خب منم باشم نمی تونم هضمش کنم و هنگ می کنم خبببببببب
ReplyDeleteتجربه های من توی این ماه اخیر اصلن خوشایند نبودن.گاهی اوقات هست که میفهمی کسی بهت این دروغ رو هم گفته.اما توی ماه اخیر فهمیدم مرد رویاهام تقریبا هیچ حرف راستی بهم نزده!حتمن من باید ادم عجیب غریبی باشم که لایق فقط فقط دروغ شنیدن بودم.اصلن که به نظر نمیاد روحیه امو از دست دادم؟ها؟
ReplyDeleteشاید تجربه های شیرین برای ماندگاری نیاز به تکرار داشته باشن
ReplyDeleteاما این دست تجربه های تلخ و زخمی، ماندگارند
لینک شد