این آقای دن براون که تو کار مسائل مرموز و انجمن های سری و امور خفیه است باید به نظرم دست از سر کلیسای واتیکان و اپوس د ئی و فراماسونری و اینها برداره، مستقیم بیاد سراغ صنف وکلا و حقوق دانان در ایران اسلامی...به جان خودم حکم اجراییه رو امروز گرفتم ببرم تمبر بزنم جرواجر کردم خودمو تا بفهمم محکوم له منم یا پس کیه و محکوم علیه با «محکوم به» چه فرقی با کی دارن و مشارالیه کافه کلیه خیارات رابعه در اصوات سامعه منجر به غبن صادره را ساقط فرموده فحشه یا نه؟؛ نفهمیدم که نفهمیدم. یعنی دن براون باید بیاید روی مناسک و واژگان صنف محترم حقوق دانان یک عرقی بریزد و کتابتی بفرماید من تضمین می دهم از راز داوینچی هم پرفروش تر خواهد شد کتابش!
پی نوشت: کارمند محترم دادگستری از بنده پرسیدند این شرکتی که من محکوم علیه مشترکشم دقیقن در چه راستایی فعالیت می کرده؟ عرض کردیم کامپیوتر. ناگهان طرف گل از گلش شکفت و فرمود برای کامپیوتر من یه اسپیکر می خری؟ بابا جان! حاج صادق لاریجانی! وردار یه دو زار خرج کن برای پرسنلت اسپیکر بخر اینجور آبروی بیت لاریجانی رو جلوی سر و همسر نبرن به خدا..یا اصن می خوای یه کاری کن: اون جوادتون رو جمع کن من خودم برای این حیوونکی اسپیکر می خرم!
آقا این جواد جمع شدنی نیست بیا و این اسژیکر رو بخر واسه این حیوونکی
ReplyDeleteخوب بالاخره اینا که گفتی یعنی چه؟ نتیجه چی شد؟
ReplyDeleteآقا جون بودجه به اسپيكر ديگه نمي رسه... كاراي واجب تر زياده
ReplyDeleteواقعنا ...انگار بلد نیستند مثل ادم صحبت کنند...باید یه تحول اساسی تو ادبیات اداری حقوقی صورت بگیره مثل این جمله مسخره: قبلا از همکاری شما سپاسگزاریم!!!!
ReplyDeleteمنم اسپیکر!
ReplyDelete:)))))))))))
ReplyDeleteمن مرده بودم دیگه؟!!! خرجش یه تماس بیشتر بود؟ بلکم یه کامنت!!!!!!
ReplyDeleteمی دونی یا د چی افتادم؟
ReplyDeleteیاد یه سندی که داشتم خط به خط برای صاحب سند می خوندم وبهش تفهیم می کردم اونم هاج و واج و نگران گوش می داد تا رسیدیم به اسقاط کافه ی خیارات یهویی قبل اینکه من توضیح بدم با ابروهای در هم و قیافه ی نگران گفت: ها؟! خیار ؟! تو سند؟!
تو بودی چیکار می کردی اون لحظه؟!!!
مردیم از خنده. میشه گفت فکمان درد گرفت از زور خنده.
ReplyDeleteبه نظرم برای سر در آوردن و ترجمه ی حکم های صادره از دادگستری به زبان فارسی سلیس، باید وکیل گرفت!
ReplyDeleteادبیات غریبی دارن!