ایده های عالی می توانند یک فیلم را کاملن بی رونق کنند. یعنی انگار کارگردان محو ایده می شود، مغلوب و مسحورش و یادش می رود فیلم نیاز به پرداخت دارد، نیاز به شخصیت پردازی، نیاز به لطف...داشتم فکر می کردم دیشب که تقریبن تمام فیلم های دوست داشتنی زندگیم از دل ایده های معمولی و قصه های تکراری بیرون آمده اند. که طرز روایت مرا جذب کرده نه بدیع بودن سوژه، که انگار وقتی ماجرا خیلی خاص می شود همه یادشان می رود باید این سنگ را تراشید تا به مجسمه رسید.
دارم فکر می کنم روابط ما هم شاید تابعی از همین بحث باشد. وقتی می رسیم به آدمی که فوق العاده می نماید یا خودمان را در چنین جایگاهی تصور می کنیم، دیگر دل نمی دهیم به پرداخت و تراش رابطه، دیگر برای ساختن لحظه لحظه اش زحمت نمی کشیم و سوژه حرام می شود، حرامش می کنیم. در حالی که شاید در شرایط عادی تر وقت بگذاریم برای خلق رابطه ای که منحصر به فرد و مال ماست...هوم؟
زندگي با همه وسعت خويش، محفل ساکت غم خوردن نيست؛
ReplyDeleteحاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست؛
اضطراب و هوس ديدن و ناديدن نيست،
زندگي جنبش جاري شدن است،
از تماشا گه آغاز حيات
تا بدانجا که خدا مي داند...
به قول الهام: اوهوم
ReplyDeleteیعنی تو روبطمون هم خلاقیت داشته باشیم؟؟ایا؟
ReplyDeleteخب چگونگی انشاا... توپستای بعدی می خونیم.
اوهوم.,
ReplyDeleteP:
قبول دارم حرفتو امیر اقا.
ReplyDelete