محبت چو به غایت رسد، آن را عشق خوانند و عشق خاصتر از محبت است زیرا که همه عشقی محبت باشد اما همه محبتی عشق نباشد و محبت خاصتر از معرفت است زیرا که همه محبتی، معرفت باشد و همه معرفتی محبت نباشد...پس اول پایه معرفت است و دوم پایه محبت و سیم پایه عشق و به عالم عشق- که بالای همه است- نتوان رسیدن تا از معرفت و محبت دو پایه ی نردبان نسازد...
قصه های شیخ اشراق- رساله فی حقیقت العشق- شهاب الدین یحیای سهروردی- ویرایش جعفر مدرس صادقی- نشر مرکز
13 ابان کجا باید جمع بشیم و چه ساعتی؟؟ لطفا اطلاع رسانی کنین
ReplyDeleteراستی این حکایت یه دوست چیه؟؟ چرا هر جا سر میزنم این به ظاهر یه دوست وجود داره نکنه نسبتی با آنفلولازای نوع آ داره که اینجوری سریع به همه جا سرایت کرده
ReplyDeleteهرچه گويم عشق را شرح و بيان
ReplyDeleteچون به عشق آيم خجل باشم از آن
گرچه تفسير زبان روشنگرست
ليک عشق بیزبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
مولانا
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
نمیدونم اون مولانا چه جوری رفت وسط شعر باید می اومد اخرش
ReplyDeleteاى كه از دفتر عقل آيت عشق آموزى
ReplyDeleteترسم اين نكته به تحقيق ندانى دانست
خیلی لذت بردم ....ممنون
ReplyDelete