Sunday, November 1, 2009

فی حقیقت عشق

محبت چو به غایت رسد، آن را عشق خوانند و عشق خاصتر از محبت است زیرا که همه عشقی محبت باشد اما همه محبتی عشق نباشد و محبت خاصتر از معرفت است زیرا که همه محبتی، معرفت باشد و همه معرفتی محبت نباشد...پس اول پایه معرفت است و دوم پایه محبت و سیم پایه عشق و به عالم عشق- که بالای همه است- نتوان رسیدن تا از معرفت و محبت دو پایه ی نردبان نسازد...


قصه های شیخ اشراق- رساله فی حقیقت العشق- شهاب الدین یحیای سهروردی- ویرایش جعفر مدرس صادقی- نشر مرکز


 

6 comments:

  1. 13 ابان کجا باید جمع بشیم و چه ساعتی؟؟ لطفا اطلاع رسانی کنین

    ReplyDelete
  2. راستی این حکایت یه دوست چیه؟؟ چرا هر جا سر میزنم این به ظاهر  یه دوست وجود داره نکنه نسبتی با آنفلولازای نوع آ داره که اینجوری سریع به همه جا سرایت کرده

    ReplyDelete
  3. هرچه گويم عشق را شرح و بيان
    چون به عشق آيم خجل باشم از آن
    گرچه تفسير زبان روشنگرست
    ليک عشق بی‌زبان روشنترست
    چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت
    چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
    مولانا
    عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
    شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

    ReplyDelete
  4. نمیدونم اون مولانا چه جوری رفت  وسط شعر  باید می اومد اخرش

    ReplyDelete
  5. اى كه از دفتر عقل آيت عشق آموزى
    ترسم اين نكته به تحقيق ندانى دانست

    ReplyDelete
  6. خیلی لذت بردم ....ممنون

    ReplyDelete