رسالت زندگی آقای میم، منم. ایشان حدود دو سال است که کار و زندگی و احتمالن چیز های دیگرش را گذاشته کنار و دارد سعی می کند بنده را از حالت نفرت انگیز تجرد خارج و به دنیای شیرین تاهل وارد نماید. به صورت فصلی، ایشان طی تماسی دشمن شکن با بنده تاکید می فرمایند بانوی مومنه ی پاکیزه خوی و خوبرویی را برای اینجانب در نظر گرفته اند و حیف است کلن مال به این خوبی روی زمین بماند و قس علیهذا...ایشان جدای از ممارست ستودنی در امر شریف ترویج تزویج، بسیار خلاق نیز بوده و هر بار از تاکتیک های نوین و کارامدی برای تحریک و تشویق این حقیر بهره می برد. در آخرین دور گفتگو ها که دقایقی پیش پایان پذیرفت آقای میم پس از تشریح منو و شنیدن جواب همیشگی بنده، به سرعت دست به تهاجم زده فرمودند غم خاصی در صورت پدرم من به چشم می آید که حاصل عدم ازدواج بنده و آن خواهر احتمالن گیس بریده ام می باشد. بعد از مواجهه با تکذیب اینجانب که تاکید کردم اندوه ابوی بازتابی از نگرانی برای گرمایش کره زمین و رسالت زیست محیطی ایشان است، آقای میم به سرعت بازی را از عمق به جناحین کشانده و با سانتر روی تیر دو، فرمودند اگر خواهر و برادر محترم بنده ازدواج نمی کنند تقصیر من است چون به احترام شخص بنده دست روی دست گذاشته و نمی خواهند پیشدستی نمایند. اقرار می کنم برای لحظاتی مرعوب این تغییر تاکتیک گشته، از بازی خارج شدم اما به سرعت با استعانت از خداوند متعال و با شعار یا حسین میرحسین پاتک کرده، عرض نمودم اولن اخوی تا آنجا که من مطلعم نات آنلی که دست روی جایی نگذاشته، بات آلسو نصف فامیل دارند به عنوان ترمز دستی عمل می کنند که ایشان پای مبارکش را از روی گاز بردارد ثانین من بارها به صورت اشک در چشم برای همشیره مکرمه توضیح داده ام که همان ازدواج ظفر نمون سال ٧٨ بنده را در حکم مجوز ازدواج خود تلقی فرموده و اینگونه بپندارند که من کارت خویش را بازی نموده و از این ورطه رخت خویش بیرون کشیده ام. این جملات طلایی تاثر و فضایی روحانی بر مکالمه مستولی نمود تا آنجا که آقای میم با فراموش کردن بانوی مومنه ای که برای من رزرو کرده بود از بنده قول گرفت مکرر خواهرم را نصیحت کنم تا دست از خیره سری برداشته با تقدیم یک نوه به فامیل، جمع کثیری را از اندوه نجات دهد. فقط من یادم رفت از آقای میم استعلام کنم اصل بر ازدواج است یا نوه، من باب آزمودن راه حل هایی چون مریم مقدس و اینها...حالا دارم با خودم فکر می کنم اینبار به جای صبوری تا تلفن بعدی آقای میم بگذارم خودم چند هفته ی دیگر با ایشان تماس بگیرم و قبل از شنیدن جمله ی کلیشه ای« هنوز ازدواج نکردی پسرم؟ تاهل عالمی داره» بپرسم« هنوز زنتو طلاق ندادی میم جان؟ تجرد عالمی داره ها»...به خدا !
سلام. از طنازیت محظوظ شدم.
ReplyDeleteاصلا دقت کردید اگه آقای میم ها و استدلالاتشون نبودند دنیا چه جای غمزده ای می شد؟
ReplyDeleteبنده با این تن رنجور از آنفولانزایی که دوباره گرفته بودم و ضعف بدنی و بی اشتهایی و کار و .............با خوندن این مطلب حال خوشی گرفتم اما امیرجان تصدقت بروم این آقای میم برای ما هم میتونه کاری بکنه؟
ReplyDeleteالبته من دروازه ام را با همین روش تا حالا بسته نگاه داشته ام و مثل شما تجربه ی خوردن یک گل را ندارم!
ReplyDeleteمن باب تذکرفقط اینکه ما انتظار فرج از نیمه آبان می کشیدیم که بسی نا فرجام ماند..تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل داداش
ReplyDeleteواااااای عالی بود عاالی بود عاالی بود ، اون تیکه ی مریم مقدسش که عااالی بود .
ReplyDeleteولی این قدر از این آدمها یی که می خوان هر دو نفر رو زور چپون کنن به هم بره بدم می آد ..
انگار یه عقده ای توی وجودشون هست که با این کار یک خورده بر عقده ی خودشون برتری پیدا می کنند ( با اینکار که ملت رو به هم بچسبونن )
فکر کنید امیر حسین بخواد تایید کنه من فرناز مومنه هستم ...نه امیر تو که دیگه می دونی منو می شناسی این کار نکن!
ReplyDeleteمن باب این عرض کردم شاید آقای میم آقای مومنی هم سراغ داشته باشد!
پس چرا معطلي؟منتظر سنت كه نيستي؟!مدرن هم كه ....بسم الله!!
ReplyDeleteیاد پارسالت افتادم ارباب...یه پستی به همین مضمون داشتی....
ReplyDeleteبگذریم!
من با این قسمت آخر موافقم.زنگ بزن پاتک بزن
سلام
ReplyDeleteوب قشنگی داری
من لینکت می کنم توام منو لینک کن لطفاَ
با اسم بلا طلا خانم
http://btala.persianblog.ir
میم منی کجا روی؟
ReplyDeleteاما احتمالن داره آخرین کاری باشه که انجام میدی و توسط همسر آقای میم به جرم تلاش برای برانازی نرم نظام مقدس خانواده دیار باقی فرستاده بشی.
ReplyDeleteوای! جانا سخن از زبان ما می گویی!
ReplyDeleteاکثر ژست هاتون زبان حال منه مثل ژست بعدی: آنها همیشه تو باقی می مانند!
منظورم پست بود نه ژست ببخشید!
ReplyDeleteاز این آقای میم ها البته کم نیستند. اول به ازدواج گیر می دهند . بعد به بچه اول. بعد به بچه دوم. بعد به درس بچه ها و بعد به ازدواج بچه ها بعد هم اگر خودشان عمرشان به دنیا باقی باشد به بچه های بچه ها و الی ماشاالله!
ReplyDeleteجالبه... بعید می دونم دخترا حرفای مشابهی برا همچین پستی داشته باشن.........قند اندر دل ما آب شود.... از میم و ر و دال و الف.....
ReplyDeleteبه قول بعضی ها انگار این اقای میم انگشتش رو خوب جایی گذاشته....برای همینه که انقدر نفرینش می کنی
ReplyDeleteفکر کنم یه سیگار می خواد.,
ReplyDeleteبسی مشعوف گشتیم...
ReplyDeleteجالب نوشته بودی خیلیییی
وای که چقدر عاقلی
ReplyDeleteاون سنتی رو خوب اومدی
مواظب باشین همگی خودتون رو مثل من بدبخت نکنین
بنده گول یک خانم میم نامی رو خوردم با معرفی یک اقای مومن
ای امان دست به دل خونینم گذاشتی ای دوست