داشتم (زندگی واقعی آلخاندرو مایتا)را می خواندم،آخرین کاری است که از ماریو بارگاس یوسا خریده ام.دوباره همان بازی های معرکه با زمان،با راوی...همان تلفیق درخشان فرم و محتوا...بعد با خودم فکر کردم مرده شور آکادمی نوبل را ببرد با این جایزه نوبل ادبی دادنش...ببین آکادمی!بابا جان! حتی آن یانکی های اسکار هم بالاخره عقلشان رسید که اسکورسیزی بزرگ تر از عمو اسکار آنهاست با جایزه دادن به او از اعتبار مارتی،معتبر شدند،خودتان به زبان خوش بفهمید که یوسا به نوبل مثلن ادبیتان اعتبار می دهد نه بر عکس اگر نفهمیدید یک چیزی تو مایه های من و تیغ و حلقوم شما/یک مو ز سر یوسا اگر کم گردد
ارباب این دفعه رو شما به بزرگی خودتون ببخشید.
ReplyDeleteتازشم دیگه اینجا هیچ شوقی برای اول و آخر شدن نداره ها ارباب. یه فکری بکن دیگه تو رو خدا
ReplyDeleteحالا که گندم شوق و ذوق نداره من خودم داوطلبانه میگم : اووووووووووووووووووووول
ReplyDeleteخوب ارباب اصلا دلیل این که آکادمی به آدمهایی مثل یوسا نوبل نمیده در این چند ساله همینه که یه عالمه نویسنده تو دنیا تشنه ی اعتبارِ بعد از نوبل هستند و الا آکادمی به اندازه کافی برای خودش اعتبار کسب کرده تا حالا... اصلا همینکه ما هر کتابی از یوسا در میاد مثل این ندید بدید ها می ریم می خریمش و هنوز اسم این بابا برنده نوبل امسال توی دهنمون نمی چرخه رو عشقه... از سویی من میگم یکی از دلایل نوبل نگرفتن یوساهمون جر و بحثش با عمو گابو ست.. اصولا هر کی با گابو در افتاد ور افتاد!
ReplyDeleteمن صبح ها کتاب می خونم رضا وقتی دارم میام شرکت...تو تاکسی یا ون.برای همین این چند وقته خوب کتاب خوندم والا تو خونه منم نمیرسم به کتاب خیلی
ReplyDeleteرضا جان شرمنده تو همچنان مقام اول این کامنت دانی غیر قابل رقابت است
ReplyDeleteمن ماندم بعضی از آدمها چه طور این همه کتاب می خوانند! یا من لذت کتاب خواندن را هنوز نمی دانم یا آنها بقیه لذتهای زندگی را نمی شناسند!
ReplyDeleteالبته شاید حقیقت تلخ اینه که من کند کتاب می خونم :( وگرنه من هم تقریبا هر روز تو مترو کتاب می خونم.
ReplyDelete