می گم خدا جان!بسی سپاس که آب حیات عشق را در لوله های خانه ما باز هم روانه نمودی اما جسارتن نمیشه خواهش کنم نظر به همزمانی انهدام لوله و انهدام عاطفی این جانب همان نسبت به بازسازی رابطه عاطفی اقدامات مبذول را اعمال داشته اجازه فرمایید خودم یک خاکی بر سر لوله فوق الذکر بریزم
با تقدیم احترام
من
سانچو:ارباب!نگو خدا قهرش می گیره میزنه دوباره لوله رو جر میده ها...از من گفتن!
سلام وبت جالبه خوشحال نيشم به منم سر بزنيد و www.matlabeelmi.persianblog.ir
ReplyDeleteمرسی خداجان!با توجه به کامنت ذیل جواب رسیده و باعث تحسین شوخ طبعی شخص شخیص شما گردید
ReplyDeleteواااااا....مگه میشه لوله رو جر داد؟؟؟
ReplyDeleteخصوصی داری برادر جان
ReplyDeleteارباب یک روز تعطیلی ت خ م ی را پای لوله و کامپیوتر گذراندی بهتر از تنهایی و فکر کردن بود آره؟
ReplyDeleteدقت کردی غروب ها همشون بوی غروب های جمعه گرفتن؟
ارباب ارباب خدامون کارش خیلی درست ار از این حرفهاست...
ReplyDeleteدلم درد گرفت .......
ReplyDeleteامیر عزیز
ReplyDeleteهمین که تو چیزی را تجربه کرده ای در سطح عالی ، جای حسادت دارد خیلی ، خیلی زیاد .
شاید این طرز فکر از دید خیلی کمی ک ... خلانه باشه اما به نظر من هیمن چیز هایی که می ماند و رسوب میکند ته دل ، همین هاست که ارزش دارد و قیمتی می شود .
ReplyDeleteمن همین ها را دوست دارم.
دنیای بدی شده. گاهی فکر میکنم بد تر از اون که بشه تصور کرد...
ReplyDeleteهمه ی پست های این جند روزت را الان خواندم. باورم نمی شود... توی کت من نمی رود که...
ReplyDeleteوقتی ده تا پست و با هم بخونم معلومه که در برابر اینهمه اخبار و اتفاقات ناگوار و کم گوار (چی گفتم!!)کم میارم !
ReplyDeleteانشاء الله تعالی که خدای لوله کش شما من باب رابطه ی عاطفیتون هم کاری بکنه کارستان!
حدس می زدم ولی نمی خواستم باور کنم. ولی عشق رو همیشه باور می کردم که هست و هر بار خوشحال می شدم از حضورش. از تجربه اش که نصیب شما خوبان هم شده بود.
ReplyDeleteطی تماسی که با خدا داشتم فرمودند خدمتتان عرض کنم که:
ReplyDeleteبدان و اگاه باش ای بنده من که من خودم اندر عشقی که بیافریدم چهار چنگولی مانده ام ... فلذا قسمت سخت ماجرا از آن خودتان من همان به که کار ساماندهی لوله های خانه اتان بپردازم...
امیر فارغ از شوخی...دل هر دومان گرفته از این اتفاق
بارونٍ نم نم هم فقط زمین رو قهوه ای کرد و آفتاب شد.
ReplyDeleteآرزو می کنم هوای دلت آفتابی شه و یه رنگین کمون بزنه از این سر دلت تا اون سر
روزی کسی گفت: "حرف هایم در گلو میمانند/ میگندند" ...
ReplyDelete