می دانی به باورم نمی آمد که انقدر رنج بکشم.همانقدر که باورم نمی شد اصلن بتوانم آن همه عاشق تو باشم.حالا این درد مدام یاداور می شود هر لحظه هر دم که خیلی بیشتر از آن که فکر می کردم دوستت داشتم
پشیمانم از این تجربه ١۵ ماهه؟
نه!دیشب به فائق می گفتم اگر امروز را همان روز گرم مردادی می دیدم و میدانستم چطور ویرانی سراسر جانم را می پیماید باز هم، باز هم می آمدم جلو و می گفتم دوستت دارم.١۵ ماهی که تجربه کردم برای من بی نظیر بود.همه استاندارد های مرا در مورد دوست داشتن و عاشقی ارتقا داد.من تجربه ای داشتم که خیلی از آدمها در تمام زندگی شان هیچ وقت حس نمی کنند و همه اینها را مدیون توام...در تمام این نمی دانم چند ساعت لعنتی که انگار شبیه یک عمر بوده ، من حتی برای یک لحظه هم پشیمان نبودم،برای حتی یک ثانیه هم تو را بدهکار حس نکردم...دلخوشیت آرزویم ، برای همیشه!
سلام,
ReplyDeleteگوارا باد بر تو جام عشق به طعم تلخ مثل عسل
شاد مانی
می دونم که نباید بگم خوشحالم کسی رو میبینم که این حس رو می فهمه... اما تو خوشحال باش چون خیلیا نمی تونن این حس رو تجربه کردن...
ReplyDeleteببین ارباب... این بعد قضیه خیلی خوبه که عشق و یک رابطه عاطفی قوی رو میشه تجربه کرد و تجربه اش کردی. همونطور که خودت گفتی:
ReplyDelete15ماهی که تجربه کردم برای من بی نظیر بود.همه استاندارد های مرا در مورد دوست داشتن و عاشقی ارتقا داد
این ارتقا’ اما مثل لیمو شیرین میمونه! این شیرینی که مطمئنن می پرستی و می پرستمش کم کم کام تلخی میاره(همونطور که این چند وقته شب و روزت توفیری نداره و در عذابی...از دوری و این فقدان) این کام تلخی برای من(جالبه!من هم همین 15 ماه رو دارم یدک می کشم) بدجوری عذاب آور شده...امیدوارم حداقل تو بذاری این سیر سرد شدن و کمرنگ شدن این تلخی خوب پیش بره و با نوستالژی کام دلت رو تلخ تر نکنی...
حس بدیه ارباب! این آرزوی خوشبختی و رها کردن دست ها...تقدیم به تو و دلت ارباب:
http://www.umahal.com/g.htm?id=24300
تو که تنها نمی مونی!من تنها رو دعا کن...
عشق همیشه با فارغ شدن رابطه مستقیم داره!! نمی دونم چرا اما داره!!!!!!
ReplyDeleteسلام
ReplyDeleteمن دقیقا 24 ماهه که به درد تو دچار شدم. بعضی وقتا پشیمون میشم چون حس میکنم هنوز اماده عاشق شدن نبودم. ولی یه چیزو مطمئنم و اون اینکه دوستش دارم.