یک جور هایی بی دلیل غمگینم...صبح که بیدار شدم دیدم دلم غم خالص است.اصلن برنامه داشتم امروز نروم سرکار و بمانم خانه...بمانم برای خودم یللی تللی کنم،مثلن حال بدهم کمی به خودم اما چشم که باز کردم دیدم خدایا چقدر غم توی دلم نشسته،آن هم بی هیچ اتفاق خاصی.راستش را بگویم ترسیدم از حال خودم.هشت و نیم هم گذشته بود،پا شدم شال و کلاه کردم رفتم شرکت.الان کمی بهتر است حالم.فقط کمی...
حالا هم آنلاین اگر شدم در پی خط و خبری از تو بود.آن هم که هیچ، دستمان مثل دلمان خالی، برگشتیم سر خانه اول.اصلن یک وقتهایی-مثلن همین الان-فکر میکنم با خودم بار این جنون دوست داشتن تو،باید مال من باشد پس چرا هروقت عاقل میشوی من دلم می گیرد؟چرا اصلن تو می توانی به کلمه ای زنده ام کنی به اشاره ای بمیرانی ام؟اصلن تو میدانی از خود خدا هم قادر تری برای من؟خدا خیلی که هنر کرد یکبار به من زندگی داد خیلی که لیاقت به خرج دهد یک دفعه هم می میراند مرا.تو اما هزار هزار بار از دستت بر میاید که از روح خود در من بدمی و زنده ام کنی یا انگشت کوچک دست راستت را بجنبانی و خلاص!
من یادم می رود که این تقصیر تو نیست.اصلن تقصیر تو نیست...من مسیح و مادر و معشوق را همه و همه می جویم در تو و میدانم این چه باری میگذارد بر دوشت.بر شانه هایت بار توقع، بار جنون من است،جنونی که چنان عین من شده که درمان ندارد...درمانش خود، جنون آمیز تر از درد است...با مردی که مجنون است میایی؟
اون پاراگراف آخرش رو فقط باید گریست اخوی... بعضی وقتها اصلا پرسیدن بعضی سوالات خودش خطاست.. بعضی وقتها باید گفت "باید" پاش وایساد... دلمون پیش دل تنگِ عاشقِ بی دلیل غمگینت رئیس!
ReplyDeleteمیاد ارباب ... چرا نیاید ؟!! ... میاد تا ته تهش هم میاد ... من می دونم
ReplyDeleteامید که بیاید...نرم نرمک تا همیشه.......
ReplyDeleteبه گمانم میاید
ReplyDeleteاین شطحیات اونوقت یعنی چه؟ و آیا معادل فارسی ندارد؟
ReplyDeleteفکر می کنی این غم بی دلیله امیر؟ نه عزیزم نه مطمئن باش توی عمیق ترین بخش وجودت همونجا که دنبال مسیح و مریم (با هم ) می گردی مونده و بعد یکهو بیخود و بیجا می زنه بیرون!
ReplyDeleteهیچ چاره ای نیست. حتی اگر تمام لوازم جهان مدرن و انسان مدرن و زن مدرن و مرد مدرن رو بدونیم هنوز اسطوره زده ایم. هنوز هم حتی خود من ( با تمام مخالفتها و سخنرانیهام) وقتی با مرد محبوبم هستم تمام وجودم مسیح و مادره ... اونقدر که دیگه اون نمی تونه تحمل کنه نمی تونه اینهمه رو کنار هم تاب بیاره نمی تونه خودش رو شایسته ش بدونه... این رو چه کارش کنیم امیر. ها؟
شطح کلامی که عرفا در حال جذبه به زبون میارن کتایون جان!معمولن معنا و مفهوم مشخصی هم نداره.معروفترینش همون انا الحق منصور حلاجه...نمیدونم معادل فارسیش چی میشه
ReplyDeleteعرفا؟ کسی منو صدا زد الان؟
ReplyDeleteقابل توجه علاقمندان بخصوص کتایون عزیز:
ReplyDeleteشطح . [ ش َ ] (ع اِ) کلمه ای که بدان بزغاله ٔ یکساله را رانند و زجر کنند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شِطَّح شود. || (از ع ، اِ) (اصطلاح عرفان ) آنچه صوفیان گاه وجد و حال بیرون از شرع گویند. (یادداشت مؤلف ). عبارت است از کلام فراخ گفتن بی التفات و مبالات چنانکه بعضی بندگان هنگام غلبه ٔ حال و سکر و غلبات گفته اند، فلا قبول لها و لارد؛ لایؤخذ و لایؤاخذ. چنانکه ابن عربی گفته : انا اصغر من ربی سنتین . و بایزید گفته : سبحانی ما اعظم شأنی . و منصور حلاج گوید: انا الحق . و وجه عدم قبول آن است که غیر انبیاء کسی معصوم نیست . شاید که در باطل افتاده باشند. و وجه عدم رد آن است که از اهل معرفت صادر شده شاید نظر آنان بر معنیی باشد که دیگران از آن محجوبند، پس رد کردن آن رد حق باشد. پس اسلم آن است که : لاقبول و لارد، لاضطراب الطرفین . (از کشاف اصطلاحات الفنون )
( لغتنامه دهخدا)
وجد و حال بیرون از شرع...
ReplyDeleteحاجی اول صبح شنبه ای داغونی ها....
ReplyDeleteگفت سلطان یاد این افتادم
ReplyDeleteخون من فقط می تونه پرده سفید سینما رو رنگی کنه...
مممممممممممم
ReplyDeleteچه احساساتی...
همممممممممممم
آخه چرا انقد اين عاشقانه هاي تو خوبه پسر
ReplyDeleteدوس دارم همش همينطوري باشي
بماند كه دارم از حسودي ميميرم كه چرا من بلد نيستم
من حتي نمي تونم برات بنويسم.
ReplyDeleteآخه واسه پسر کوچکي که همه دل اش و گذاشته توي دستهاش چي مي شه نوشت؟؟؟مطمئنم که تو منتظر کامنت من نبودي منتظر کامنت هاي هيچ کدوم از ماها نبودي!!!
من عاشق عاشقانه هاتم ولي اين يکي واقعن اشکم و در آورد......
ReplyDeleteمرد مجنون را دوست داشتن ساده ست امیر اما با مرد مجنون رفتن انتخاب سختی ست ... خیلی سخت ...
ReplyDeleteاین پست رو با تمام وجودم درک میکنم و با نگاه کاملا موافقم
ReplyDelete