ژل ژیلتی که استفاده می کنم برای اصلاح بوی خیلی آشنایی دارد.هر دفعه می دانستم این بو آشناست ولی یادم نمی آمد قبلن کجا استشمامش کرده ام...گذشت و گذشت تا دیروز صبح موقع اصلاح یکهو یادم آمد:بوی کف ریش قدیمی پدرم را می داد،بوی آن وقت ها که سبیل پدر یک دست مشکی بود و من قدم تا لبه دستشویی بیشتر نبود.آن وقتهایی که می رفتم و به عملیات سحر آمیز ریش زدن پدرم با حسرت نگاه می کردم ...حسرت اینکه من کی بزرگ می شوم،کی ریش می زنم کی...خودمانیم ریش زدن آن وقتها مناسکی داشت برای خودش.فرچه و خمیر ریش و آن کاسه کوچک قرمز که بساط اصلاح پدر تویش بود...آن وقتها همه چیز انگار مناسکی داشت،هر کاری کار بود برای خودش نه؟
من یکجایی کنار همان بساط اصلاح جا مانده ام انگار
خوبه باز آدم بدونه کدوم طرفها جا مونده. من که یه جا گم شدم و نمیدونم هم کجا!!؟؟
ReplyDeleteخوبه یادت اومد امیرجان این بوهای آشنا منو تا مرز دیونگی هم میبره اما خیلی کم میشه یادم بیاد.....
ReplyDeleteخودت را پیدا کردی اونجا یه خبری بده امیر جان من هم بلا شک همون دور و برها هستم !!!
ReplyDeleteاین پستت را یه جور ویژه ای دوست داشتم!
ReplyDeleteبوي آشنا بعضي وقت ها اصلن هم خوب نيست!
ReplyDeleteمی دانستی که بو و صدا از تصویر هم بیشتر یاد آور خاطره هستند؟
ReplyDelete