Wednesday, October 22, 2008

اراذل و اوباش جهان متحد شوید

ناجای تهران :اراذل و اوباش خود را معرفی کنند


کلانتری شماره.../داخلی/ روز:افسرنگهبان با قیافه ای شبیه مالک اشتر پشت میزش نشسته و دارد با موشکافی فراوان گوشت قرمه سبزی ناهار را بدون اذن مافوق از لای دندان آسیاب سمت چپ خارج می کند.در باز می شود و مردی به هیبت شیر علی قصاب با لنگ قرمز دور گردن و سبیل بنا گوش در رفته وارد صحنه می شود


-شیر علی:سامو علکم!این ستاد شناسنامه اراذل همین جاست جناب سروان؟


-افسر:مگه طویله اس سرتو انداختی پایین اومدی تو؟


شیر علی فوق الذکر  دو کارد چهل سانتی خفن در دو طرف و یک قمه به طول تقریبی کباب مخصوص البرز را در وسط میز می کارد و خونسرد سوالش را تکرار می کند


-افسربا تته پته:آقا چرا عصبانی می شی؟شما که ماشاالله به این نازنینی اراذل نیستی.اراذل جمع رذله شما که فردی...نه این وصله ها به شما نمی چسبه چیز جان...اسمت چی بود؟


-گردن کلفت:مخلص شما  اصغر چاچول باز...غصشو نخور جیگر!برو بچ همه با هم اومدیم(در باز می شود تا چشم کار می کند آقایان اراذل و اوباش در کلانتری مستقرند،در را می بندد)عارضم که می گن هی بیرین اسم بنویسین اقا احمدی میخواد رایانه بده مام صبر کردیم نوبتمون شه اومدیم تو.پول ما رو بدین ما بیریم جیگر


-افسر:اصغر خان!ما که پول نداریم اصلن اون یه ماجرای دیگست(با دیدن عصبانیت مرد جا می زند)ببین شایدم هستا من خبر ندارم.من آخه تخصصم امنیت اجتماعی شاخه نسوان زیر بیست سال مکان میدان ونکه،امروز جای سرهنگ ایستادم.با دوستان برین عصر بیاین سرهنگ الان جلوی تیراژه داره علیه بد حجابی جهاد می کنه اون موقع هست پولتونو میده حتمن


-اصغر چاچول باز:خودت برین بی تربیت!...حالا من الان برم غروب بیام سرتنگ هست حتمن؟نریم بیایم بگین تموم شده ها.این غلومی ما اصاب مصاب نداره میپوکونه(غلومی فوق الذکر در را باز می کند،لبهایش را غنچه و به جناب سروان می گوید:جون بخورمت)


-افسر:نه به جان خودم هست...شما فقط برو،منم باید برم ونک که دیگه امنیت اونجا داره از کف میره...خیالت راحت


نویسنده اینجا باز هم طبق معمول فرق کمدی و تراژدی را درنیافته و از نوشتن بقیه ماجرا منصرف می شود

8 comments:

  1. آقا این اراذل و بیخیال .این رضا کجاست؟؟خیلی مشکوک شده .نه عرفان هست نه رضا...من که نفهمیدم چه خبره؟؟

    ReplyDelete
  2. ای بابا بابا چی بگه آدمی مثه من . ها ؟

    ReplyDelete
  3. خیلی وقتی کمدی سیاسی اجتماعی نداریم اخوی... اما این دلیل نمیشه ما از تیکه ی "من آخه تخصصم امنیت اجتماعی شاخه نسوان زیر بیست سال مکان میدان ونک" خوشمان نیاد و ریسه نریم...

    ReplyDelete
  4. امیر جان سلام
    بی ربط به نوشته امروزت هست . اما یک دنیا ممنون ازت بابت معرفی ما به سایت علی آقای جعفری و شنیدن موزیکهای قشنگی که برای ما داشت . بی نهایت سپاسگزار.

    ReplyDelete
  5. والا اونقدیما به کسی که خیلی خنگ بود میگفتن"با این هوشت چرا خرگوش نشدی" حالا برادران محترم پاس دار امنیت اجتماعی/انتظامی، روی خر گوشه رو سفید کردن

    ReplyDelete
  6. متحد می شویم!

    ReplyDelete
  7. دستت درد نکنه نازلی جان (با تقطه هایی میان حروف) یعنی من و رضا الان اراذل و اوباشیم؟

    ReplyDelete
  8. می گم این همون برقی نبود که تو آزادی نفستون رو بند آورده بود؟ این تیم که برای ما دست گرمی بود.

    ReplyDelete